روشهای تعیین حد سود و زیان
روشهای مختلفی برای تعیین حد سود و زیان در بازار سهام وجود دارند و همانگونه که در مقاله قبلی توضیح داده شد؛ اکثر معاملهگران به منظور پیشبینی نقاط خروج احتمالی از بازار، از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. در این مطلب به بیان مهمترین روشهای تعیین حد سود و ضرر بر مبنای قیمت، با ذکر مثالهایی از بازار سهام خواهیم پرداخت.
فواصل قیمتی مشخص نسبت به ناحیه ورود
برخی سرمایهگذاران رویکرد تحلیلی خاصی نداشته و بیشتر روی اعداد ثابت تمرکز دارند. معیار اصلی در این روش، میزان فاصله نقاط خروج نسبت به ناحیه ورود است که معمولاً این فواصل بر اساس واحد درصد بیان میشوند. این مقادیر بر مبنای شرایط کلی بازار (نظیر محدودیت نوسان مجاز روزانه)، نوسانات ذاتی سهم و سایر موارد تعیین خواهند شد. در نمودار زیر که مربوط به سهام شرکت ایران خودرو است؛ معاملهگر پس از شکست سطح مقاومتی تصمیم به ورود میگیرد و بر اساس یک استراتژی شخصی، مقدار ثابت %۱۰ حد ضرر نسبت به نقطه ورود در نظر گرفته است. با توجه به اینکه نسبت پاداش به ریسک معاملاتش روی عدد ۲ تنظیم شده است؛ حد سود از ناحیه ورود به بازار، %۲۰ فاصله خواهد داشت.
اعداد رند
استفاده از اعداد رند در تحلیل تکنیکال کلاسیک و به طور کلی تعیین نقاط بازگشت بازار سهام، بسیار مرسوم است. معاملهگران کهنهکار بازار مالی نیز به این سطوح توجه ویژهای داشته و هنوز هم نسبت به کارایی آنها دیدگاه مثبتی دارند. عموماً رسیدن قیمت به محدوده اعداد رند در نمودار، موجب ایجاد تحرکات خاصی در عرضه و تقاضای بازار میشود. برخی معاملهگران با قرار دادن نقاط خروج خود در این سطوح سعی دارند؛ حد سود و زیان مطمئنی داشته باشند. به منظور درک بهتر مطلب، موقعیت معاملاتی فرضی زیر را در سهم وبصادر در نظر بگیرید. پس از شکست نقطه تلاقی خط روند و سطح مقاومتی، فرد اقدام به ورود نموده است که با نسبت بازده به ریسک برابر ۱، مقادیر ۸۰۰ و ۵۰۰ ریال را به ترتیب به عنوان حد سود و زیان احتمالی این معامله در نظر گرفته است.
اندیکاتورها
بدون شک یکی از پرطرفدارترین ابزار نموداری در میان معاملهگران بازار مالی اندیکاتورها هستند که خود به چندین نوع تقسیم میشوند. این ابزارها به حدی مورد علاقه سرمایهگذاران است که به عناوین مختلفی نظیر تحلیل بازار، نقطه ورود و نواحی خروج از آنها استفاده میکنند. مهم ترین دلیل محبوبیت اندیکاتورها در میان معاملهگران مبتدی، سهولت کاربری آنها است. اندیکاتورها بر اساس ماهیت و دسته بندی موجود در پلتفرمهای تحلیلی، به چهار نوع کلی روند یاب، مبتنی بر حجم، اسیلاتورها و اندیکاتورهای تدوین شده توسط آقای بیل ویلیامز تقسیم بندی میشوند.
میانگین متحرک یکی از کاربردی ترین اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال است که یکی از موارد استفاده آن تعیین نقاط خروج میباشد. میانگینها معمولاً به صورت منفرد یا چندگانه استفاده میشوند. در تصویر زیر یک موقعیت معاملاتی را مشاهده میکنیم که نقاط ورود و خروج کاملاً بر اساس تقاطع دو میانگین متحرک شکل گرفته اند.
اگر قیمت بالاتر از میانگینها قرار داشته و یک تقاطع مثبت نیز اتفاق بیفتد(یعنی خط قرمز رنگ که متعلق به میانگین ۴۰ روزه است، میانگین متحرک۶۰ روزه را به سمت بالا بشکند) اقدام به خرید نموده و زمانی که میان قیمت و میانگین متحرک ۴۰ روزه، یک شکست قیمتی نزولی رخ دهد؛ باید از معامله خارج شویم. در واقع یک نقطه خروج غیرثابت انتخاب شده است که به صورت همزمان حد سود و زیان را پوشش میدهد.
فیبوناچی
افرادی که سواد ریاضی داشته باشند؛ مطمئناً سری اعداد فیبوناچی را میشناسند و داستان معروف آن را نیز شنیدهاند. مجموعه ابزار فیبوناچی در پلتفرمهای معاملاتی بازار مالی، یکی از قدرتمندترین ابزارهای تحلیلی به شمار میآیند که حتی میتوان صرفاً بر مبنای آنها یک استراتژی معاملاتی کامل تدوین نمود! فیبوناچی بازگشتی یکی از محبوب ترین ابزار تحلیل نموداری فیبوناچی است که معاملهگران بسیاری از سطوح آن به عنوان نقاط کلیدی ورود و خروج از معامله استفاده میکنند. با مشاهده نمودار قیمت شرکت مخابرات ایران متوجه میشویم که معاملهگر «الف» بر اساس تلاقی خط روند صعودی، سطح حمایتی کلاسیک و ناحیه %۳۸ فیبوناچی بازگشتی در یک نقطه، اقدام به خرید نموده است. حد سود این معامله در سطح صفر درصد فیبوناچی یا همان قله قبلی و حد ضرر آن نیز در ناحیه %۶۱.۸ که درصد طلایی فیبوناچی میباشد؛ قرار داده شده است.
سطوح حمایت و مقاومت
تعداد کثیری از معاملهگران قدیمی بازار، به این سطوح ساده اما مهم در نمودار قیمت، توجه خاصی داشته و بخش مهمی از استراتژی معاملاتی آنها را شامل میشود. تئوری اصلی در استفاده از حمایت و مقاومت کلاسیک این است که بر اساس روانشناسی جمعی اگر قیمت از یک ناحیه بازگشت داشته باشد؛ ممکن است دفعات بعدی نیز با رسیدن به این نقطه، سرمایهگذاران واکنش مشابهی داشته باشند. به همین دلیل استفاده از این سطوح به عنوان نقاط خروج از بازار، کار بسیار عاقلانهای به نظر میرسد. زیرا، در صورت شکست این نواحی، هشدار جدی مبنی بر تغییر روند صادر شده و منطقی است که از معامله خارج شویم. در مثال زیر بر اساس نماد تاپیکو، نمونهای از موقعیتهای معاملاتی را مشاهده میکنیم که نقاط حد سود و زیان بر اساس سطوح حمایت و مقاومت مشخص شدهاند.
خطوط روند
همانند سطوح حمایت و مقاومت کلاسیک، خط روند نیز یکی از مفاهیم ابتدایی و مهمی است که به تحلیلگران فنی آموزش داده میشود. این خطوط که طبق قواعد مشخصی، از اتصال نقاط بازگشت قیمت در نمودار تشکیل میشوند، یکی از قدرتمند ترین ابزارهای تحلیلی در بازار مالی به شمار میروند. خط روند به صورت انفرادی یا در نقاط تلاقی با سایر ابزار تحلیل، قابلیت استفاده دارد. این خطوط به دلیل اینکه یکی از مبانی اصلی تحلیل تکنیکال تلقی میشوند؛ ابزار دیگری نیز بر اساس آنها تدوین یافتهاند. به عنوان نمونه کانالهای قیمتی از نمونه ابزار مرسوم در تحلیل نموداری میباشند که بر مبنای خطوط روند ترسیم میشوند.
در موقعیت معاملاتی فرضی ذیل مشاهده میکنید که پس از ترسیم یک کانال قیمتی صعودی در نمودار روزانه سهم ملی صنایع مس ایران، معاملهگر «ب» پس از شکست ناحیه مقاومتی کوتاه مدت، اقدام به خرید سهم مینمایند. در چنین موقعیتهایی معاملهگران بلندمدتی میتوانند، از خطوط کف و سقف کانال به ترتیب به عنوان حد زیان و سود بهره ببرند و در صورتی که سرمایهگذار افق کوتاه مدتی را مد نظر داشته باشد؛ با رسیدن به خط روند کوتاه مدت(خط قرمز رنگ) جهت جلوگیری از تقبل ریسک تغییر روند، میتوان از معامله خارج شد.
الگوهای قیمتی
امروزه تشخیص روند آتی بازار سهام بر اساس الگوهای قیمتی، بسیار رایج است. این الگوها بر اساس حرکات قیمتی پرتکرار و مشابه که پس از وقوع آنها بازار روند مشخصی پیدا کرده است؛ از اطلاعات قیمتی بلند مدت بازارهای مالی، استخراج شدهاند. الگوهای نموداری انواع و اقسام مختلفی دارند که مهم ترین آنها عبارتند از: سر و شانه، پرچم، مستطیل، سقف و کفهای چند قلو، کنج.
این الگوها بر اساس شرایط وقوع میتوانند خاصیت نزولی یا صعودی داشته و یکی از نقاط قوت الگوهای قیمتی این است که یک الگو به تنهایی میتواند نواحی حد سود و زیان معاملات را به طور دقیق مشخص کند. به طور مثال به الگوی پرچم و نقاط خروج از معامله در نمودار سهام بانک ملت توجه فرمایید.
حد ضرر یا استاپ لاس (stop loss) چیست؟
ورود به بازار سرمایه پیشنیازهایی دارد. اولین و مهمترین آن، سنجش میزان ریسکپذیری سهامدار است. بارها از تریبونهای مختلف عنوان شده است که سرمایهگذاری در بازار بورس و اوراق بهادار دارای ریسک است. سهامدار باید بداند سود و ضرر دو روی یک سکه سرمایهگذاری است و حد ضرر یا استاپ لاس سرمایهگذاری خود را بشناسد.
هنگامیکه قیمت برخلاف انتظار ما حرکت میکند، اگر به موقع از بازار خارج شویم از گسترش زیان جلوگیری و سرمایه خود را حفظ میکنیم. بسیاری از معاملهگران تازهکار به صورت احساسی و بدون در نظر گرفتن قواعد انجام یک معامله موفق، تصمیمگیری میکنند. نهایتا نیز زیانهای هنگفت میبینند و از بازار بورس متنفر میشوند! در این مقاله علاوه بر توضیح چیستی حد ضرر، روشهای محاسبه آن را نیز با هم مرور میکنیم.
منطور از حد ضرر چیست؟
افرادی که با مطالعه و شناخت از بازار مورد نظر و توجه به میزان سرمایه خود، سرمایهگذاری میکنند به طور حتم برای خود اهداف قیمتی تعیین کردهاند. این اهداف شامل مواردی از جمله قیمت خرید، قیمت فروش، مقدار سود و مقدار زیان است. برای سرمایه گذاری در بورس باید ابتدا انتظارات خود را تعریف کنیم و به سوالاتی نظیر زمان ورود یا خروج در یک سهم، سود مورد انتظار و میزان ضرری که حاضر به پذیرش آن هستیم، پاسخ دهیم.
تشخیص قیمت و زمان فروش سهام، نیاز به تجربه و اطلاعات کافی دارد. برای حفظ سرمایه و رسیدن به سود، لازم است قبل از خرید هر سهمی روندها، مقاومتها، حمایتها، وضعیت بنیادی و… سهم را بررسی کنیم.
با بررسی کامل یک سهم، این انتظار وجود دارد که قیمت سهم صعودی باشد و به سود مورد نظر برسد. حال اگر بعد از خرید برخلاف انتظار ما قیمت سهم کاهش یافت، به این معنی است که یا در محاسبات خود اشتباه کردهایم یا بر خلاف روند بازار وارد شدهایم و تحلیل درستی از سهم نداشتهایم. در این وضعیت، دو راه پیش روی ما قرار دارد:
باقی ماندن در سهام بدون هیچ برنامهای تا زمانی که به قیمت مورد نظر ما برسد، ریسک زیادی دارد و میتواند منجر به از دست رفتن بخش اعظمی از سرمایه شود.
خروج از سهام بعد از تحمل مقداری کاهش، منطقیتر به نظر میرسد؛ یک سرمایهگذار حرفهای با بررسی کامل سهم را میخرد و حد سود و زیان را تعیین میکند. در صورتی که به سود مورد نظر دست یافت یا سهم به مقاومت خود رسید، از سهم خارج میشود. زیرا هیچ سهمی برای همیشه حالت صعودی نخواهد داشت. ولی اگر سهام به جای رشد، افت کرد و به حد ضرر رسید؛ بلافاصله باید از سهم خارج شد.
حد ضرر ابزاری است که سرمایهگذاران به کمک آن میتوانند در صورتیکه سود مورد انتظار محقق نشد، از ضرر بیشتر و از بین رفتن اصل سرمایه خود جلوگیری کنند.
امکان دارد بعد از فروش، سهم روند صعودی بگیرد. در این صورت نباید به این فکر کنیم که شاید بهتر باشد، حد سود یا حد ضرر نداشته باشیم زیرا عدم تعیین حد سود و حد ضرر به معنی نداشتن برنامه برای سرمایهگذاری و عدم مدیریت سرمایه و ریسک است.
اگر بازار بورس روند نزولی داشته باشد، لازم است حد ضرر کل بازار در نظر گرفته شود و تا زمان بازگشت بازار به روند طبیعی، نباید معامله کرد. در این حالت باید از سهامی که به حد ضرر هم نرسیده خارج شویم.
برای حفظ سرمایه پیش از انجام هر معامله باید حد ضرر مناسب را پیدا کنیم و به آن پایبند باشیم. پایبندی به حد ضرر یعنی در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه، معامله بدون هیچگونه تردیدی بسته شود. سرمایهگذاری موفق است که بتواند زیان خود را به حداقل برساند.
مزیت تعیین حد ضرر چیست؟
برای توضیح کاربرد حد ضرر با یک مثال شروع میکنیم. فرض کنید سهمی را خریداری کردهاید و قیمت آن رو به کاهش است. چنانچه قیمت سهم مورد نظر پس از یک سال دوباره به قیمت اولیه بازگردد، شما از نظر معاملاتی ضرر یا زیانی متحمل نشدهاید اما از نظر سرمایهگذاری این فرآیند برای شما هزینه فرصت سرمایهگذاری در این یک سال ایجاد کرده است. به این معنا که فرصتهای سرمایهگذاری را در موقعیتهای سودآور دیگر از دست دادهاید. با این توضیح یکی از مزیتهای اصلی حد ضرر را علاوه بر جلوگیری از افزایش زیان، میتوانیم جلوگیری از خواب سرمایه نیز بدانیم.
نحوه محاسبه حد ضرر
روشهای متعددی برای محاسبه حد ضرر وجود دارد. بعضی از این روشها با توجه به فاصله قیمتی از نقطه خرید سهام است و بعضی توسط اندیکاتورها و ابزار تحلیل تکنیکال. در ادامه به بررسی چند مورد از پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر میپردازیم:
- حد ضرر ثابت
- حد ضرر مکانیکال
- حد ضرر تکنیکال و ترسیمی
حد ضرر ثابت
در روش تعیین حد ضرر ثابت، معاملهگر مقدار مشخصی را به عنوان حد ضرر در نظر میگیرد و زمانیکه قیمت به آن نقطه رسید، اقدام به فروش میکند. در این روش حد ضرر به دو صورت محاسبه میشو:.
۱– مقدار ثابت عددی: در روش مقدار ثابت عددی، معاملهگر عدد ثابتی را به عنوان حد ضرر تعیین میکند. به عنوان مثال حد ضرر ۲۰ هزار محدوده حمایتی بورس کجاست؟ تومانی را برای خرید خود در نظر میگیرد و هر زمان که قیمت سهم به اندازه ۲۰ هزار تومان نسبت به قیمت خرید کاهش یافت، اقدام به فروش میکند.
۲– مقدار ثابت درصدی: در این روش معاملهگر درصد ثابتی از قیمت خرید را ملاک محاسبه حد ضرر قرار میدهد و زمانی که قیمت سهم از مبلغ درصدی تعیین شده پایینتر رفت، از معامله خارج میشود. به عنوان مثال اگر سهمی را ۵۰۰ تومان خریداری کرده باشیم و حد ضرر را ۱۰ درصد در نظر بگیریم، با رسیدن به قیمت ۴۵۰ تومان باید سهم را بفروشیم.
چند نکته درباره تعیین حد ضرر به شیوه درصد ثابت:
- قانون۸درصدی: برخی معتقدند معمولا سهامی که به خوبی و بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق بنیادی و تکنیکال انتخاب شده و در زمان و قیمت مناسب آن را خریداری کرده باشیم، به ندرت با کاهش ۸ درصدی نسبت به قیمت خرید مواجه میشود. بنابراین هرگاه سهام شما بیش از ۸ درصد از قیمت خرید خود را از دست داد، باید از معامله خارج شوید و بدانید چیزی در استراتژی معاملاتی شما اشتباه است.
- محدوده ۵ الی ۱۵ درصدی: از معمولترین محدودههایی که برای تعیین حد ضرر در نظر گرفته میشود، محدوده ۵ الی ۱۵ درصدی نسبت به قیمت خرید سهام است. البته محدوده کاملاً یکسانی برای همه سرمایهگذاران وجود ندارد اما اغلب بازه در نظر گرفته شده برای حد ضرر، بین ۵ تا ۱۵ درصد از قیمت خرید است.
- تفاوت رفتار سهم با وضعیت بازار: در دوران پس از خرید، رفتار سهم نسبت به کل بازار و صنعت باید مورد توجه قرار گیرد. چنانچه سهام شما در بازار در حال رشد، در جای خود باقی بماند (اصطلاحاً به این حالت درجازدن میگویند) این میتواند یک هشدار باشد. بنابراین اگر رشد سهام شما در مقایسه با رشد بازار ناچیز است، باید سهام را بار دیگر مورد مطالعه قرار دهید، حتی زمانیکه ۸ درصد از قیمت خرید شما پایینتر نیامده باشد. چرا که داشتن چنین سهمی برای شما هزینه فرصت به همراه خواهد داشت.
حد ضرر متحرک یا شناور
تغییر موقعیت حد ضرر به نقطه ای بالاتر یا پایینتر، به معنی تعیین حد ضرر متحرک یا شناور یا متغیر است. به عنوان مثال زمانیکه یک سهم را روی قیمت ۲۵۰ تومان میخریم، حد ضرر را برای آن در نقطه ۲۳۰ تومان قرار میدهیم. چنانچه قیمت سهم افزایش یافت و به نقطه ۳۳۰ تومان رسید، حد ضرر را در نقطه بالاتری مثلا روی قیمت ۳۰۰ تومان قرار میدهیم. به این فرآیند، تغییر حد ضرر با توجه به روند قیمت سهام گفته میشود.
حد ضرر مکانیکال
در روشهای تعیین حد ضرر به شیوه مکانیکال، برای محاسبه و تعیین نقطه ضرر از اندیکاتورها استفاده میشود. در اینجا نگاهی مختصر به روشهای مورد استفاده در این شیوه داریم. برای مطالعه بیشتر و کاملتر، میتوانید به منابع تخصصیتر در حوزه محاسبه حد ضرر مراجعه کنید:
۱- روش پارابولیک سار(Parabolic SAR): در این شیوه از ترسیم نمودار برای محاسبه و تعیین حد ضرر استفاده میشود.
۲- میانگین متحرک(Moving Average): در این روش از میانگین متحرک که قیمت سهام را در یک دوره زمانی نشان میدهد، استفاده میشود.
حد ضرر تکنیکال و ترسیمی
برای تعیین حد ضرر به روش تکنیکال از ابزارهای ترسیم نمودار که در تحلیل تکنیکال موجود است استفاده میشود. برای مطالعه کاملتر این روش میتوانید به کتب و منابع موجود در تحلیل تکنیکال مراجعه کنید. از آن جا که قیمت آخرین معامله مدام در حال تغییر است، معمولا برای محاسبه حد ضرر، قیمت پایانی را مبنا قرار میدهند. البته گاهی سرمایهگذارانی که با هدف نوسانگیری معامله میکنند، مبنای محاسبه خود را قیمت آخرین معامله قرار میدهند.
برای تعیین حد ضرر در یک معامله دو عامل مهم باید در نظر گرفته شود. یکی از این عوامل حجم معامله و دیگری قیمت سهام است. چنانچه حجم معامله به مقدار مشخصی برسد و قیمت از یک حد تعیین شدهای کمتر شود، حد ضرر فعال میشود. در نتیجه برای فعال شدن حد ضرر تنها رسیدن به حجم مشخصی یا رسیدن قیمت به محدوده حد ضرر کافی نبوده و این دو شرط باید به صورت همزمان برقرار شود.
از جمله عوامل موثر بر تعیین حد ضرر، میتوانیم به ویژگیهای سرمایهگذار از نظر ریسکپذیری و دیدگاه زمانی او در محدوده حمایتی بورس کجاست؟ سرمایهگذاری اشاره کنیم. اما به صورت کلی عوامل تاثیرگذار بر این فرآیند را میتوان موارد زیر در نظر گرفت:
- خط روند حمایت مهم یا کف قیمتی سهم
- فیبوناچی
- امواج الیوت
- الگوهای نموداری
- کف دوقلو
- الگوی سروشانه
نکات مهم در تعیین حد ضرر
قانون کلی برای تعیین حد ضرر وجود ندارد اما نکات قابل توجهی هستند که برای تعیین آن باید در نظر گرفته شود. از جمله این موارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کم شدن سود هم نوعی ضرر است، بنابراین زمانیکه قیمت سهام بالا رفت حد ضرر را نیز باید متناسب با قیمت افزایش داد.
- یکی از رایجترین اشتباهات، تغییر حد ضرر بدون دلیل فنی و منطقی است. گاهی اوقات با نزدیک شدن قیمت به حد ضرر، معاملهگر اقدام به تغییر یا حذف آن میکند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان میماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود، اما در بلندمدت نتیجهای جز از بین رفتن برنامه و استراتژی سرمایهگذاری نخواهد داشت.
- حد ضرر نباید بیشتر از ۱۰ درصد مبلغ خرید باشد. به این معنا که بیش از ۱۰ درصد مبلغ خریدتان را نباید از دست دهید.
- حد ضرر را نباید با فاصلهخیلی زیاد یا خیلی کم از قیمت خرید قرار دهید.
- اگر روند بازار و شاخص صعودی باشد، بعد از رسیدن به حد سود، بدون این که سهم را بفروشیم فقط حد ضرر را تعریف میکنیم؛ ولی اگر روند بازار نزولی و شاخص در حال اصلاح باشد، باید بعد از رسیدن به حد سود، یا به طورکامل از سهم خارج شویم یا بخشی از سهام را با سود بفروشیم و برای مابقی، حدضرر شناور (trailing stop) در نظر بگیریم.
- در تعیین حد ضرر، افق زمانی سرمایهگذاری بسیار حائز اهمیت است. حد ضرر برای معاملات کوتاهمدت با حد ضرری که برای معاملات بلندمدت تعریف میشود، متفاوت است.
- در معاملات کوتاهمدت، حد ضرر را روی محدوده حمایت در موج نزولی قبلی قرار دهید (به شرطی که بین ۸ تا ۱۰ درصد باشد).
- حد ضرر را در خریدهای میانمدت و بلندمدت روی محدوده حمایتی معتبر تعیین کنید (بین ۱۰ تا ۲۰ درصد پایینتر از قیمت خرید).
- وقتی مقاومت یک سهم شکسته شد و قیمت سهم در بالای محدوده مقاومتی تثبیت شد، حد ضرر را روی مقاومت شکسته شده، که حالا به عنوان حمایت عمل میکند، قرار دهید.
سخن آخر
یکی از بارزترین تفاوتهای معاملهگران موفق با سایر معاملهگران، نحوه برخورد آنها در شرایط نامطلوب بازار است. زمانی که قیمت برخلاف انتظار ما حرکت میکند، اگر به موقع از بازارخارج شویم، میتوانیم از زیان جلوگیری و اصل سرمایه را حفظ کنیم.
تعیین حد ضرر یا استاپ لاس (stop loss)، از ملزومات تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق است. برای این کار باید به روند بازار، نوع سهام، شخصیت مالی و میزان ریسکپذیری خود توجه کنیم و هیچ قانون کلی در این زمینه وجود ندارد اما نکات و روشهایی هستند که برای تعیین حد زیان موثر و منطقی و انجام معاملات حرفهای، به ما کمک میکنند. در این مقاله ابتدا بررسی کردیم که حد ضرر چیست و در نظر گرفتن آن چه مزایایی دارد و سپس به بررسی انواع حد ضرر شامل ثابت، شناور، مکانیکال و تکنیکال پرداختیم.
آشنایی با ۴ گپ معاملاتی مهم در نمودارهای قیمت بیت کوین
موضوع صحبت جامعه ارز دیجیتال طی چند ماه گذشته پیرامون گپ یا شکاف های قیمتی موجود در نمودار قراردادهای آتی بیت کوین CME (بازار بورس شیکاگو) بوده است. بیت کوین به طور شبانه روزی در صرافی های بزرگ معامله میشود اما روزهای آخر هفته در CME معامله این ارز دیجیتال صورت نمیگیرد. با شروع مجدد معاملات در CME، این موضوع اغلب شکاف یا یک فضای خالی در نمودار قراردادهای آتی ایجاد میکند.
در علم فیزیک گفته میشود که “طبیعت از خلاء متنفر است”. گفته میشود که این جمله از زبان ارسطو است، اما بعدا توسط ذره گراهایی نظیر اپیکور و لوکرتیوس مورد انتقاد قرار گرفت که در طبیعت هیچ خلایی وجود ندارد، زیرا طیف چگال تر پیرامون ماده، بلافاصله خلاء موجود را پر میکند. این مفهوم در بسیاری از ابعاد دیگر زندگی نظیر معاملات و تحلیل های تکنیکال نیز به کار گرفته شده است.
گپ یک فضای پر نشده یا فاصله ای در نمودار است که به دلیل نوسان شدید به وجود میآید. در روند صعودی، گپ قیمت هنگامی ایجاد میشود که بالاترین قیمت یک کندل کمتر از پایین ترین قیمت کندل بعد از خود باشد. اما در روند نزولی، گپ قیمت هنگامی رخ میدهد که پایین ترین قیمت یک کندل بیشتر از بالاترین قیمت کندل بعدی باشد.
انواع گپ
۴ نوع گپ قیمت وجود دارد که هر کدام به روش های مختلف معامله میشوند. این نکته ای بسیار مهم و ضروری است که سرمایه گذاران تفاوت این نوع گپ ها را بدانند.
- گپ شکست (Breakaway gap): این گپ هنگامی مشاهده میشود که قیمت از روند بدون تغییر، نوسان قوی داشته باشد. این گپ در ترکیب با الگوهای مشخص در نمودار نظیر محدوده های معاملاتی یا مثلث های صعودی و نزولی، برای معامله کنندگان بسیار مفید واقع خواهد شد. گپ شکست با حجم معاملات چشمگیر پس از آن، نشانه ای از روند قوی است و پر شدن آن بعید به نظر میرسد.
نتیجه گیری: احتمال پر شدن گپ های شکست کمتر از سایر گپ ها است.
- گپ متداول (Common gap): این گپ به اسم گپ الگو، گپ معاملاتی و گپ موقت نیز شناخته میشود. معامله کنندگان این نوع گپ را اغلب در محدوده های معاملاتی و طی نوسان sideway یا همان نوسان متراکم مشاهده میکنند. این گپ ها اغلب پر میشوند اما اطلاعات بسیار اندکی در خصوص شرایط قیمت پس از وقوع خود را ارائه میدهند. این گپ در الگوی قیمت نمودارها بسیار نادر است. این گپ صرفا محدوده ای است که حداقل مقدار معاملات برای پر کردن گپ وجود دارد.
- گپ خستگی (Exhaustion gap): این نوع گپ به عنوان سیگنالی در نظر گرفته میشود که طی آن، یک روند در حال پایان یافتن است و احتمال شروع روند جدید دیگری وجود دارد. این گپ نزدیک به پایان الگوی قیمت به وقوع میپیوندد و تلاش آخر برای رسیدن به سقف یا کف قیمت جدید را سیگنال میدهد. گپ های خستگی معمولا در محدوده افزایش یا کاهش سریع رخ میدهند. گپ خستگی محتمل ترین گپ میباشد.
- گپ اندازه گیری (Measuring gap): به اسم گپ فرار (runaway gap) یا گپ ادامه دهنده (continuation gap) نیز شناخته میشود. این نوع گپ در میانه الگوی قیمت رخ میدهد و هجوم خریداران یا فروشندگانی را سیگنال میدهد که عقیده و نظر مشترکی در خصوص آینده دارایی دارند. گپ های اندازه گیری طی روند بدون تغییر یا محدوده ازدحام رخ نمیدهد، بلکه طی کاهش یا افزایش سریع قیمت به وقوع میپیوندند. گپ های فرار معمولا دوره های طولانی باقی نمیمانند.
یکی از اشتباهات رایج در خصوص گپ ها، اشتباه کردن در شناخت گپ اندازه گیری و گپ خستگی است. این موضوع میتواند باعث شود که سرمایه گذار خود را در وضعیت اشتباه قرار دهد و طی نیمه دوم روند صعودی نتواند سود خوبی کسب کند.
توجه به حجم معاملات میتواند به شناخت و تمایز گپ اندازه گیری و گپ خستگی کمک کند. معمولا حجم معاملات زیاد قبل از گپ خستگی رخ میدهد.
گپ خستگی و گپ اندازه گیری، نوسان قیمت را در جهت های مخالف یکدیگر پیش بینی میکنند، بنابراین شناخت تفاوت های هر کدام بسیار ضروری است. هم چنین این نکته قابل ذکر است که به محض پر شدن یک گپ، متوقف شدن آن بعید به نظر میرسد، زیرا هیچ محدوده حمایتی یا مقاومتی آنی در گپ وجود ندارد.
نتیجه گیری
احتمال وقوع گپ های اندازه گیری یا گپ های شکست نسبت به گپ متداول و گپ خستگی کمتر است. شناخت تفاوت بین این نوع گپ ها میتواند به معامله کنندگان و سرمایه گذاران کمک کند تا سود بیشتری کسب کنند.
خطوط حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
قیمت سهم های مختلف در بازار سرمایه، در نبرد بین فروشندگان (عرضه) و خریداران (تقاضا) تعیین می شود. فشار خریداران، قیمت سهم را بالا برده و فشار فروشندگان، در جهت خلاف آن عمل کرده و قیمت سهم را پایین می آورد. به عبارت دیگر با افزایش عرضه، قیمت کاهش و با افزایش تقاضا، قیمت افزایش می یابد. این امر اشاره به حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال دارد.
نحوه رسم خطوط حمایت و مقاومت
رسم خطوط حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال در چند مرحله صورت می گیرد. هر یک از این مراحل، در زیر آمده و به تفصیل شرح داده شده اند. با مطالعه دقیق مطالب زیر، شما می توانید نحوه رسم این خطوط در تحلیل تکنیکال را یاد بگیرید.
مرحله اول
برای رسم خطوط حمایت و مقاومت ابتدا نزدیک ترین پیوت های کف و سقف به قیمت فعلی بازار را مشخص می کنیم. بعد از انجام این کار، حالت نمودار را به حالت خطی تغییر داده، پس از آن ابزار خط افقی را از نوار بالا انتخاب کرده و روی پایین ترین قسمت از پیوت کف یک خط افقی رسم می کنیم.
این خط، یک خط حمایت است. خطوط حمایت، خطوط ساپورت (support) نیز نامیده محدوده حمایتی بورس کجاست؟ می شوند.
با توجه به این که خطوط حمایت معمولاً با رنگ سبز نشان داده می شوند، رنگ خط رسم شده را به سبز تغییر دهید.
در تصویر زیر نمودار جفت ارز یورو یو اس دی در تایم فریم هفتگی را پس از رسم خط گفته شده مشاهده می کنید.
بعد از انجام این کار، روی بالاترین قسمت پیوت سقف نیز یک خط افقی رسم نمایید.
این خط، یک خط مقاومت است. خطوط حمایت، خطوط آر (R) نیز نامیده می شوند.
با توجه به این که خطوط مقاومت معمولاً با رنگ قرمز نشان داده می شوند، رنگ خط رسم شده را به قرمز تغییر دهید.
در محدوده حمایتی بورس کجاست؟ تصویر زیر، خط موردنظر بر روی نمودار جفت ارز یورو یو اس دی رسم شده است. در این تصویر مشاهده می کنید که خط حمایت، با رنگ سبز و خط مقاومت، با رنگ قرمز مشخص شده است.
مرحله دوم
در این مرحله لازم است که نمودار را از حالت خطی به حالت شمعی تغییر دهید.
در این مرحله و در حالی که نمودار شما شمعی است، بر روی پایین ترین قسمت پیوت کف، خطی افقی به رنگ سبز، و بر روی بالاترین قسمت پیوت سقف، خطی افقی به رنگ قرمز رسم کنید.
برای انجام این کار می توانید به جای استفاده مجدد از ابزار خط، خطوط رسم شده در مرحله قبل را کپی کرده و از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که فرایندهای کپی، رسم و تغییر ویژگی های خطوط و موارد دیگر مربوط به فرایند کار با نرم افزار متاتریدر به طور کامل در مبحث آشنایی با نرم افزار متاتریدر آموزش داده شده است.
این کارها، همان تکرار کارهای مرحله 1 هستند؛ با این تفاوت که در مرحله 1، از نمودار خطی و در این مرحله، از نمودار شمعی برای تشخیص نقاط مورد نظر برای رسم خط استفاده می شود.
تصویر زیر، نمودار جفت ارز یورو یو اس دی، پس از رسم خطوط مورد نظر را نشان می دهد.
پس محدوده حمایتی بورس کجاست؟ از انجام دو مرحله بالا، ناحیه ای که بین خطوط مقاومت وجود دارد، ناحیه مقاومت و ناحیه ای که بین خطوط حمایت قرار دارد، ناحیه حمایت نام دارد.
در تصویر زیر، ناحیه حمایت با رنگ سبز و ناحیه مقاومت با رنگ قرمز نشان داده شده است.
مفهوم حمایت و مقاومت
منظور از سطح مقاومت، سطحی است که در صورت رسیدن نمودار قیمت به این ناحیه، انتظار داریم که در نمودار قیمت واکنش منفی به این ناحیه داشته باشد و نمودار قیمت ریزش داشته باشد. در واقع سطوح مقاومت، به عنوان سقفی در برابر قیمت فعلی در نظر گرفته می شوند.
منظور از خطوط حمایت این است که در صورتی که نمودار قیمت نزولی باشد، انتظار داریم که این خطوط از ریزش بیشتر قیمت جلوگیری کنند و بعد از رسیدن قیمت به این سطح، نمودار قیمت تغییر جهت داده و روند صعودی پیدا کند.
چگونه بهترین نقطه ورود به سهم را تشخیص دهیم؟
اینکه بتوانیم چگونه نقطه ورود به سهم را تشخیص دهیم؟ یکی از معضل های سرمایه گذاران بازار بورس می باشد زیرا این کار ریسک سرمایه گذاری را به میزان چشمگیری کاهش می دهد.
بطو کلی می توان گفت که شناسایی بهترین نقطه ورود به سهم با بکارگیری روش و ابزار های تحلیل و همچنین دنبال کردن اخبار بورسی امکان پذیر می باشد.محدوده حمایتی بورس کجاست؟
تعیین نقطه ورود به سهم یکی از قوانین است که هر سرمایه گذار فعال در بازار بورس باید با روش های تحلیل آن را شناسایی نماید. در پست های آموزشی به تعیین استراتژی برای سرمایه گذاری در بازار بورس بارها تاکید نمودیم زیرا با یادگیری روش های تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال و تعیین نقطه ورود به سهام و استراتژی مناسب برای سرمایه گذاری می تواند از سود این بازار پر تلاطم بهره برد.
بهترین نقطه ورود به سهم را چگونه تشخیص دهیم؟
به جد می توان گفت یکی از مهمترین نکاتی که باید پیش از خرید سهام به آن توجه کنیم ، شناسایی نقطه ورود به آن است. اگر با بکارگیری ابزار و روش های تحلیل دریافتید که سهمی برای خرید مناسب است اکنون بدون توجه به قیمت آن اقدام به خرید می نمایید؟ ، صبر می کنید به سطح حمایتی برسد سپس می خرید؟ و سیستم معاملاتی تان برای خرید و تعیین نقطه ورود چیست؟
سهم هر چقدر با ارزش باشد به هر حال شما باید برای خرید سهم یک نقطه ورود و یا نقطه خرید تعیین نمایید بعد اقدام به خرید آن نمایید. البته ناگفته نماند، اینکه شما از چه روشی برای تحلیل سهم استفاده می کنید در تعیین نقطه ورود به سهم متفاوت می باشد.
تحلیل گرانی که از روش تکنیکال یک سهم را آنالیز می کنند، به حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش می کند، توجه می کنند. به عبارتی از نظر تحلیلگران تکنیکی بهترین نقطه ورود به سهم زمانی است که قیمت سهم به کف کانال که همان سطح حمایتی سهم نیز محسوب می شود یر خورد کند.
حال به تصویر زیر خوب نگاه کنید :
همانطور که در تصویر فوق مشاهده می نمایید خطوط حمایت و مقاومت یک سهم در تحلیل تکنیکال نشان داده شده است این خطوط محدود خرید و فروش سهام را نشان میدهد. خطوط حمایتی یک سهم برای خریداران جذابیت دارد یعنی قیمت سهام به خداقل خود رسیده و بالعکس خطوط مقاومتی برای فروشندگان حائز اهمیت می باشد.
اگر از روش تحلیل تکنیکال برای تشخیص بهترین سهم استفاده می کنید ، برای تعیین نقطه ورود از اندیکاتور های اصلاحی مانند استوکاستیک استفاده نکنید زیرا این اندیکاتور دائما در حال اصلاح بوده و ممکن است نقطه درستی را برای ورود به سهم را نشان ندهند.
تراز های فیبوناتچی٬ شکسته شدن مقاومت و یا موج شماری الیوت و … بهترین سطوح حمایتی را نشان می دهند که میتوانید از آنها بهره مند شوید و برای اینکه سیستم معاملاتی بهینه ای دست پیدا کنید، بهتر است که ابزارتان را همواره مورد آزمون قرار دهید تا به سیستم معاملاتی بهینه ای دست پیدا کنید.
چرا شناسایی بهترین نقطه ورود به سهم اهمیت دارد؟
شناسایی بهترین نقطه برای ورود به بورس از آن جهت برای سرمایه گذاران بازار بورس اهمیت دارد که رابطه مستقیم با میزان سودآوری و کاهش ریسک دارد.
به عنوان مثال پس از تحلیل سهام بانک محدوده حمایتی بورس کجاست؟ محدوده حمایتی بورس کجاست؟ دی به این نتیجه می رسید که این سهم ارزنده است و در قیمت 6000 تومان اقدام به خرید سهم می نمایید اما بعد از چند روز قیمت سهام به 5000 تومان رسیده و بعد از مدتی صعودی شده و قیمت آن 7000 تومان رسیده است شما در هر دو حالت از این معامله سود می برید اما درصورتیکه شما این سهم را با قیمت 5000 خرید میکردید سود بیشتری می بردید.
به توجه به مثال فوق بطور کامل درک نمودید که شناسایی بهترین نقطه برای ورود به سهم چرا اهمیت دارد، صرفا برای کسب سود بیشتر در انجام معاملات بورسی و کاهش ریسک می باشد.
دیدگاه شما