تعیین اندازه موقعیت


ضرورت انجام آنومالی اسکن

پاسخ : سونوگرافی آنومالی در اواسط بارداری یک سونوگرافی است که بین هفته هجدهم و بیست و یکم بارداری انجام می شود تا از نزدیک جنین و رحم را بررسی کنیم و ایده ای در مورد خوابیدن جفت داشته باشیم.

هدف از این نوع سونوگرافی، یافتن هرگونه ناهنجاری جسمی عمده در کودک در حال رشد است. سونوگرافی می تواند یک تصویر دو بعدی سیاه و سفید تولید می شود که نمای جانبی کودک در رحم را می دهد. این تصویر صورت و دستان کودک را در ۲۰ هفتگی نشان می دهد و به متخصص رادیولوژیست اطلاعاتی درباره آنچه در داخل است می دهد.

برای آگاهی بیشتر از ضرورت انجام آنومالی اسکن به سراغ سونوگرافی و رادیولوژی دیجیتال اکباتان رفتیم. از شما دعوت میکنیم ویدئو زیر را تماشا کنید. برای مراجعه به سونوگرافی و رادیولوژی دیجیتال اکباتان یا دریافت نوبت از مرکز سونوگرافی و رادیولوژی دیجیتال اکباتان کلیک کنید.

سونوگرافی آنومالی اسکن چیست و چه کاربردی دارد؟

سونوگرافی آنومالی یکی از سونوگرافی های بسیار مهم در طول بارداری می باشد که رشد جنین را بررسی می کند و به تشخیص زودهنگام ناهنجاری ها کمک می کند. این سونوگرافی معمولا دقیق است و تصاویر صحیحی را از جنین نمایان می سازد.سونوگرافی آنومالی، نوعی اسکن سه بعدی است که در اواسط بارداری انجام‌شده و پزشک،سلامت کودک و رحم را بررسی می‌کند. سونوگرافی آنومالی که به اسکن سه ماهه دوم بارداری نیز معروف است، نمای نزدیکی از رحم و جنین داخل آن ایجاد می نماید.

نحوه انجام سونوگرافی آنومالی

این سونوگرافی بسیار ساده و راحت است و مدت زمان آن نیز کوتاه می‌باشد. برای انجام این کار نیازی به ناشتا بودن یا پر بودن مثانه نیست. در این سونوگرافی بعد از زدن ژل مخصوص روی پوست شکم، یک پروب (دسته مخصوص سونوگرافی برای تصویر برداری) روی شکم حرکت می‌کند تا بدن کودک را به‌طور کامل بررسی نماید.بعد از انجام این کار یک تصویر سیاه و سفید بزرگ از جنین روی مانیتور متصل به دستگاه نمایش داده می‌شود. این سونوگرافی شما را اذیت نمی‌کند و تنها ممکن است حین انجام سونو برای نمایش بهتر از تصویر جنین کمی فشار روی شکم ایجاد نماید.

ضرورت انجام آنومالی اسکن

بهترین زمان انجام سونوگرافی آنومالی اسکن

سه ماهه دوم بارداری از هفته 14 بارداری آغاز می شود و تا هفته 28 ادامه می یابد.از آنجا که بر اساس قوانین سقط‌ درمانی با محاسبۀ تاریخ اولین روز قاعدگی فقط تا هفته ی ۱۹ امکان‌پذیر است، سونوگرافی آنومالی بین هفته های 16 تا 18 بارداری انجام می شود تا در صورت وجود مشکلی که نیاز به ختم بارداری دارد، این امکان برای والدین وجود داشته باشد تا قانونی اقدام کنند .

تعداد دفعات سونوگرافی آنومالی

این مسئله کاملاً بستگی به نتیجه معاینات پزشک دارد که با در نظر گرفتن به عوامل مختلفی مثل نتیجه آزمایش‌ها و شرایط بدنی مادر مشخص می‌شود. اگر پزشکی تشخیص دهد که شرایط مادر حساس است امکان دارد ماهی یک بار دستور سونوگرافی دهد.

در صورت طبیعی بودن شرایط، یک‌بار در همان هفته 8 جنین، بار دوم از هفته 11 تا 14 جهت تست سونوگرافی غربالگری سه ماهه اول، بار سوم بین هفته 15 تا 22 برای تست غربالگری خون که البته یک بار هم همزمان با بار دوم سونوگرافی صورت می‌گیرد و بار چهارم در آخرین ماه بارداری برای تعیین موقعیت قرارگیری جنین در بدن صورت می‌گیرد. جنین معمولاً می‌بایست سر به سمت پایین در رحم قرار گرفته باشد.

چگونه می‌توان از دانشگاه بهره بهتری داشت؟

چگونه می‌توان از دانشگاه بهره بهتری داشت؟

ایسنا/اصفهان «دانشجوی امروز چه ویژگی‌هایی دارد؟»، «مهم‌ترین علایق، توقعات و نیازهای او چیست؟»، «امروز دانشجویان در چه مکان‌هایی فعال هستند؟»، «دانشگاه‌ها چگونه می‌توانند فضای تعاملی شایسته‌ای با دانشجویان ایجاد کنند؟» و سوالاتی از این دست، بهانه برگزاری نخستین نشست هم‌اندیشی «ما و دانشجویان امروز» به همت سازمان دانشجویان معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان بود تا فتح بابی باشد، برای آنکه مهم‌ترین اثر دانشگاه امروز تبیین شود و دانشجویان راهکارهای استفاده بهتر از دانشگاه را پیدا کنند.

جبار رحمانی، پژوهشگر، نویسنده و عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در پاسخ به این پرسش‌ها دانشجویان را تشنه دریافت خوب از محیط دانشگاه دانست و اظهار کرد: دانشجویان با هزار امید پا در عرصه دانشگاه می‌گذارند، اما گاهی با آنچه از دانشگاه تصور می‌کردند مواجه نمی‌شوند و گلایه‌هایی از فضا و بالاخص نهاد دانشگاه دارند.

او که معتقد است، گلایه دانشجویان از نهاد دانشگاه صرفا مختص ایران نیست، به دو کتاب «نگاه انتقادی به دانشگاه هاروارد» و «ذهن فروبسته» اشاره و اظهار کرد: مباحث مطرح شده در این دو کتاب حاکی از این است که چالش دانشگاه و نقد به این نهاد در همه جای دنیا دیده می‌شود و حتی پیشرفته‌ترین کشورهای جهان نیز با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

به گفته این استاد دانشگاه، بخشی از این گلایه‌ها آموزشی و بخشی دیگر مربوط به انتقاد از فضای فرهنگی دانشگاه است. جهان جدید جهانی است که بدون مدرک دانشگاهی برای هیچ شخصی کار خوب فراهم نمی‌کند و دانشجویان باید راهکار استفاده و بهره‌وری بهتر از فضای دانشگاه را کسب کنند.

رحمانی با طرح این پرسش که چگونه می‌توان از دانشگاه بهره بهتری برای آینده کسب کرد؟ خطاب به دانشجویان و مدیران معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی اصفهان، گفت: بخشی از تجربیات در دانشگاه علمی است، اما بخشی مهمی از آن شامل تجربه‌های فکری، روحی، عاطفی و شخصیتی است که در دانشگاه کسب می‌شود. دانشگاه عمدتا موجب تغییر افراد می‌شود که این تغییر لزوما تغییر کلاس نیست و تغییرات غیررسمی را شامل می‌شود که اتفاقا بیشترین تاثیر را دارند.

او با تاکید بر اینکه پتانسیل‌های بالایی در داخل دانشگاه وجود دارد که نباید از آنها غفلت کرد، تصریح کرد: مطالعات نشان داده مهم‌ترین اثر دانشگاه در ایران همان تجربه زندگی است که امکان رسیدن به رویاها را برای دانشجو محقق می‌سازد. دانشجو در فضای دانشگاه تجربه‌های جدید می‌آموزد و روش‌ها و تجربه زندگی خود را آنگونه که می‌خواهد پیش می‌برد. از تعیین اندازه موقعیت این منظر می‌توان گفت دانشگاه کارکرد خوبی داشته است.

به باور عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، در کنار تمام نقدهایی که به دانشگاه وارد است، شاهد بروز تغییرات اجتماعی بزرگی هستیم که در درون نهاد دانشگاه رخ می‌دهد.

رحمانی توضیح داد: در حال حاضر در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که تعیین اندازه موقعیت مهم‌ترین خصیصه آن از یک سو وجود بازار کاری عمیقا سیال و در عین حال مهارت‌محور و خلاقیت‌محور است و از سویی دیگر با افرادی مواجه هستیم که به دنبال کسب موفقیت‌های بزرگ هستند و در عین حال این جامعه به شدت لغزنده است. در این میان افراد به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته‌ای جذب بازار کار شده و فعالیت روتین انجام می‌دهند که این همان الگوی خط تولید است و خلاقیتی در آن وجود ندارد و البته خطرناک نیز است.

او خطاب به دانشجویان، گفت: در این بازار فضای خلاقیت نیز موجود و فرد موفق کسی است که کالای خلاق داشته باشد. در این موقعیت پیچیده باید انتخاب کنیم در این بازی بین افراد موفق و خلاق هستیم و یا اینکه سبک زندگی روتین را انتخاب کرده‌ایم. در این ساختار پیچیده باید تلاش کنید و رخوت را از خود دور سازید.

این استاد دانشگاه با طرح این پرسش که ایرادات بنیادین دانشگاه‌های ما چیست؟ به ذکر نمونه‌ای از یک بحران عینی که در کشور رخ داده اشاره کرد و گفت: بر اساس یک بررسی صورت گرفته از وقوع سیلاب سال ۹۸ در کشور، با تحلیل نقش دانشگاه‌ها در مواجهه با این حادثه در می‌یابیم که در ارتباط با این موضوع سه دسته کنش برای دانشگاهیان وجود دارد. بسیاری از دانشگاه‌های مطرح کشور همچون نیروهای امدادی هلال احمر عمل کردند و راهکار ساده‌ای ارائه دادند که نشان می‌دهد سطح مهارت‌های دانشگاه‌های ما برای مواجه با بحران تا چه اندازه پایین است. در سطح دوم دانشگاه‌ها گزارش‌های تخصصی از بروز بحران تعیین اندازه موقعیت ارائه کردند که البته خیلی مورد استفاده قرار نگرفت و بایگانی شدند. اما در سطح سوم توجه به این نکته مهم است که دانشگاه سهم خود را در بروز بحران مشخص کند که تقریبا در این قسمت هیچ کاری انجام نشد.

به گفته عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در بررسی این بحران و تبیین نقش دانشگاه در مواجهه با بحران دریافتیم که دانشگاه‌ها در کشور توانایی بازاندیشی، بازسازی و بازطراحی بحران را ندارند. این مسئله بنیادی است و دانشگاه به ایده بازاندیشانه نیاز دارد.

او با تاکید براینکه علم در دنیای امروز علم تک‌ساحتی نیست و علم میان‌رشته است، خطاب به دانشجویان، خاطرنشان کرد: این موضوع به این معنی نیست که شما باید دانشمند هزار رشته باشید، بلکه باید رشته‌های در پیوند با رشته خود را بشناسید و بر فعالیت تیمی و جمعی تمرکز کنید. شرکت‌های موفق در دنیا در قالب تیم هستند و تک رشته ای کار نمی‌کنند، تعیین اندازه موقعیت اما دانشجویان در کشور متاسفانه دچار آفت بینش تک رشته‌ای شده‌اند.

این پژوهشگر مردم شناس و نویسنده تصریح کرد: در دانشگاه‌های بزرگ دنیا رشته‌ها ترکیبی و میان رشته‌ای وجود دارند، اما در ایران به دلیل قبیله‌گرایی رشته‌ها این اتفاق نمی‌افتد.

او خطاب به دانشجویان، تاکید کرد: اگر می‌خواهید در آینده موفق باشید، ذهن تک‌ساحتی را دور بریزید، موفقیت امری جمعی است و برای آنکه در شبکه افراد موفق باشید، نسبت به سپهرهای جدید باز باشید، ذهن باز داشته و ریسک‌پذیری باشید و در مواجه با عرصه‌ها و تجربه‌های جدید نترسید. شیوه آموختن خود را اصلاح کنید و تک مهارتی نباشید. ضمن اینکه ازیادگیری مهارت‌های ساده غفلت نکنید.

عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه دانشگاه فرصت تمرین و تجربه بذرهای توسعه وجودی شخصیتی را به انسان می‌دهد، ادامه داد: متاسفانه گاهی دانشجویان ساده‌ترین مهارت‌ها همچون ساخت پاورپوینت و یا حتی تایپ ده انگشتی را نمی‌دانند. دانشجویان بافد بدانند که اگر شیوه تولید دانش را بلد نباشند، در آینده ضربه می‌خورند. این مهارت‌ها بسیار ابتدایی و ساده است که گاهی جدی گرفته نمی‌شود. دانشگاه‌های مطرح دنیا این مهارت‌های ساده را در بدو ورود به دانشجویان خود ارائه می‌دهند. پس مراقب باشید اگر در دانشگاه شیوه درست زندگی کردن را نیاموزید و مهارت‌های زیستن خود را توسعه ندهید، در آینده فرصت زیادی نخواهید داشت.

او در نهایت به دانشجویان، تاکید کرد: در دنیای جدید که بسیار پیچیده است، مهره‌ای نباشید که اگر شما را برداشتند و کسی جایگزین شد، اتفاقی نیفتد. برای مهره مهم زندگی خود باید خلاق باشید.

در ادامه این نشست، نوبت به پرسش و پاسخ رسید. محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان گفت: با توجه به جمیع اتفاقاتی که در دنیای ما رخ داده؛ اعم از بحرانی که در چند سال اخیر با آن مواجه بوده‌ایم و تغییر رویکردهایی که اتفاق افتاده و . با دنیای دانشجویی متفاوت با گذشته روبرو هستیم.

او افزود: دوران دانشجویی امروز با آنچه در سه دهه گذشته وجود داشته تفاوت کرده و دانشجویان امروز نسبت به دانشجوی گذشته کمتر به دنبال فعالیت‌های فرهنگی هستند و این تغییرات در فضای کلان کشور روی داده است.

رهبری با طرح این پرسش که امروز مسئولان فرهنگی در فضای فرهنگی چه وظیفه‌ای بر عهده دارند؟ گفت: آیا مسئولان باید به جذب دانشجو در کانون‌ها بپردازند و یا تلاش کنند آنها را به سمت و سویی خاص سوق دهند؟ در نگاه شما نهاد دانشجویی مانند جهاددانشگاهی در کجا باید بایستد تا به تجربه‌های زیسته دانشجویان کمک کند؟

رحمانی در پاسخ به این پرسش، توضیح داد: سه مدل الگوی مدیریت فرهنگی یا به تعبیری سیاست‌گذاری فرهنگی وجود دارد؛ یک مدل الگوی فرانسوی است که در آن یک نهاد مرکز در بالادست مسئول همه چیز است. یک مدل آمریکایی یا مدل بازار است که در آن هر ایده‌ای که مشتری بیشتری پیدا کرد، ایده برنده است. این دو مدل الزوما موفق نیستند و معنای مثبتی ندارند. مدل سوم مدل توسعه کشوری -اسکاندیناوی است که در آن فرهنگ در تعامل با افراد خلق می‌شود. در این مدل نه رهبر وجود دارد که تصمیم‌گیر نهایی باشد و نه همه چیز به بازار سپرده می‌شود. در اینجا نهاد سیاست‌گذار مانند مدیران فرهنگی بیش از آنکه رهبر باشند، تسهیل‌گر هستند و از ایده‌های خوب حمایت می‌کنند.

او افزود: در مدل اسکاندیناوی سیاست‌گذاری گفت‌وگویی مطرح است. در اینجا مدیران به مفهوم تشخیص دهنده برتر نیستند و به عبارتی تنظیم کننده و تسهیلگر هستند. اگر سیستم‌های فرهنگی در این موقعیت قرار نگیرند، نمی‌توانند دوام بیاورند. برای مثال از نظر فرهنگی، نهادهای مدنی در کشور در بلندمدت مفیدتر از نهادهای دولتی ما بوده‌اند، به دلیل اینکه لزوما تعیین کننده نیستند و در گفت‌وگو با ملت هستند.

این استاد دانشگاه گفت: مدیران فرهنگی اگر به منطق ارتباط با مخاطب و فهم این رخداد و ضرورت آن برسند، بهتر عمل می‌کنند. آنها باید تسهیلگر رشد نیازهایی که جامعه به آن رسیده باشند.

رهبری در ادامه پرسید: چگونه می‌توان دانشجویی که در سیستم به شکل دیگر تربیت شده را کمک کرد؟

رحمانی گفت: مهم این است که جامعه نیاز به اصلاح دارد. نهادی که تغییر را می‌پذیرد موفق است. نهاد فرهنگی نباید به شکست کامل برسد و بعد تغییر رویه بدهد. تجربه جهانی از شکست دو مدل آمریکایی و فرانسوی می‌گوید. مخاطبان در خلق، تحقق و توسعه ایده باید مشارکت داشته باشند و در این صورت موفق خواهند بود. ایده‌های خوب در هر ساحتی را باید پیگیری کرد.

رحمانی در پاسخ به سوال آیدا علی اکبری، خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه مهم‌ترین چالش‌ها و گلایه‌های از دانشگاه در کشور چیست و گلایه‌های در کشور چه تفاوتی با دنیا دارد؟ گفت: به طور کلی نهاد دانشگاه در همه جای دنیا نیاز به بازبینی اصلی دارد. برخی از کشورها زودتر به این نتیجه رسیده و مشارکتی‌تر هستند. در کشور ما در برخی حوزه‌ها نظم و نهادهای جمعی دچار رخوت است، اما دانشگاه‌های فنی ما با استانداردهای جهانی خود را بازبینی کرده‌اند. در ایران با دنیایی بسته در دپارتمان‌های تحصیلات تکمیلی روبرو هستیم تعیین اندازه موقعیت و بحث ارتقای اساتید با قلم فرسایی مقاله و پایان‌نامه مطرح است که این چالش‌ها خاص ایران است، به دلیل اینکه ساختارهای نهادی ما اشتباه است. البته بخشی از گلایه‌ها نیز مشابه با دنیا است. در تمام دنیا بحث اینکه اینکه دانشگاه مهارت‌های کافی برای بازار را ارائه نمی‌دهد، مطرح است.

او افزود: جهاد دانشگاهی به‌عنوان نهادی میانجی می‌تواند مهارت‌های لازم از مهارت‌های گفتاری گرفته تا مهارت‌های ساده کاری را به دانشجویان یاد دهد.

خبرنگار ایسنا با طرح پرسشی دیگر گفت: نهاد دانشگاه برای داشتن تعامل بهتر چه باید کند؟

رحمانی گفت: اگر امتیاز مقاله برای ارتقای اساتید و پول پایان‌نامه را بردارند، به طور خودکار دپارتمان گروه‌ها باز می‌شوند. دانشگاه باید به این بازاندیشی برسد و رویه‌های مخرب را ادامه ندهد. تا زمانیکه دانشگاه مبتنی بر این رویه‌های انحصاری باشد، دانشگاه تکان نمی‌خورد. وقتی دانشگاه بفهمد و بپذیرد که منافعش در بروز رسانی خود و در پویا کردن است، موفق خواهد بود. دانشگاه‌های بزرگ دنیا این مهم را دریافته‌اند.

سمیرا قاسمی، مدیر سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی اصفهان از تجربه خود در صحبت با دانشجویان گفت و اینکه دانشجویی معتقد بوده ساده‌ترین اصول دانشگاه را تا زمان فارغ التحصیلی نمی‌دانسته است.

او با بیان اینکه یکی از معظلات ما در کشور این است که از میانه راه وارد می‌شویم و دانشجو خسته وارد دانشگاه می‌شود، گفت: چطور می‌توانیم در میانه راه معنایی به زندگی دانشجو دهیم؟

رحمانی پاسخ داد: بحث نااگاهی دانشجویان و نادیده گرفتن نیازهای اولیه درست است. درحال حاضر بحث جذب دانشجوی بین المللی مطرح است، درحالیکه نیازهای اولیه را پاسخ نداده‌ایم. در دنیا دانشگاه‌های توسعه یافته، موقعیت دانشگاه را معرفی می‌کند و مهارت‌های ساده را به دانشجویان آموزش می‌دهند، اما در کشور این موضوع نادیده گرفته می‌شود. نهادهای میانجی مانند جهاددانشگاهی می‌توانند کمک کنند.

او ادامه داد: به باور من، دانشجو از آموزش مکانیکال و تکنیکال خسته است، البته جوان تعیین اندازه موقعیت خلاق و باهوش خموده نمی‌ماند.

عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه انجام کار فرهنگی در کشور بسیار سخت است، تصریح کرد: اگر کار خوب انجام شود، دانشجو می‌پذیرد. به دنبال کمیت در کار فرهنگی نباشید. نهادهای میانجی مانند جهاددانشگاهی اگر درگیر سیاست‌های متمرکز بالا نشوند و ذینفعان را به مشارکت بگیرند، موفق خواهند بود.

قاسمی با طرح پرسشی دیگر گفت: پیشنهاد شما برای شناسایی بیشتر دانشجویان خلاق چیست؟

رحمانی خاطرنشان کرد: سیاست گفت‌وگویی مطرح است و زمانیکه نهاد باز باشد و همه صحبت کنند، موفقیت در شناخت حاصل می‌شود. اگر جهاددانشگاهی اعتماد دانشجویان را جلب کند و حمایت وجود داشته باشد، دانشجویان به سمت آن سریز می‌شوند.

تفیسه باقری، مدیر انتشارات جهاددانشگاهی اصفهان گفت: چطور می‌توانیم نیازهای پاسخ داده نشده دانشجو را در انتشارات بررسی کنیم؟

رحمانی گفت: پیام خوب یک بحث است و این پیام خوب را چطور منتقل کنیم، یک بحث دیگر. درحال حاضر کیفیت کتاب‌های جهاددانشگاهی بالا است. اما از سویی فرم‌های انتقال دانش بسیار زیاد است و فقط با کتاب نمی‌توان ادامه داد. کتاب فرم ماندگار تولید دانش به‌صورت اثرگذار در بلند مدت است، اما نمی‌توان فقط منتظر کتاب بود، بلکه به پادکست، تولید محتوا و . فرم‌های مختلف دیگر نیز باید توجه کرد. در تعیین اندازه موقعیت حال حاضر سلایق افراد متفاوت شده و طیف متنوعی از کالا باید ایجاد کنید و اگر محصول را چند وجهی ارائه کنید موفق خواهید بود.

رحمانی در ادامه گفت: کارکردهای دانشگاه بخشی در حوزه علم است و بخشی در حوزه اجتماعی و بخشی اقتصادی و سیاسی است. در دوره‌ای شکوفایی دانشگاه در جنبش‌های دانشجویی مطرح بود و دانشگاه بازتر بود و امکان طیف متنوع اساتید بود. اکنون برخی قواعد ساده در دپارتمان‌های ما رعایت نمی‌شود، سیاست‌گذاری‌ها تغییر کرده است. مشکل گسست ناشی از دانشجویان نیست و ناشی از دانشگاه است که از اعتماد خود تخطی کرده است. این مسائل مهم است و اگر بخواهیم جامعه دانشجویی به ما اعتماد کند، باید سازو کار درست در رسالت‌ها را رعایت کنیم.

این استاد دانشگاه گفت: در هیچ دانشگاهی در دنیا دانشگاه با فضای دیوار و نگهبانی وجود ندارد، اما در ایران رابطه دانشگاه با جامعه قطع شده و دانشگاه باید اول خود را بازبینی کند.

این چهار «کُرد» قهرمان شهید

این چهار «کُرد» قهرمان شهید

تأسیس و شکل‌گیری سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان و مبارزه شجاعانه شما علیه اشرار ضدانقلاب در تاریخ ایران زمین جاودانه باقی می‌ماند، رزم شما سلحشوران پیشمرگان کُرد مسلمان قطعه‌ای از برگ زرین تاریخ انقلاب گشته و آیندگان آن را با افتخار الگوی خود قرار می‌دهند.

به گزارش ایسنا، در حالی جنگ هشت ساله به ما تحمیل شد که ساختار اداری و سیاسی کشور به خاطر نوپا بودن انقلاب نابه سامان بود و نیروی مسلح منسجمی هم نداشتیم و ارتش در حال سازماندهی مجدد توسط شهید صیاد شیرازی و چند افسر جوان انقلابی دیگر بود و سپاه هم در کشور تازه تشکیل شده بود. در این میان نقش پیشمرگان کُرد مسلمان در آزادسازی مناطق و شهرها از دست ضدانقلاب تعیین کننده بود، بسیاری از پیشمرگان کُرد که به شهادت رسیدند تا آخرین فشنگ با دشمن در جنگ بودند.

تأسیس و شکل‌گیری سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان و مبارزه شجاعانه شما علیه اشرار ضدانقلاب در تاریخ ایران زمین جاودانه باقی می‌ماند، رزم شما سلحشوران پیشمرگان کُرد مسلمان قطعه‌ای از برگ زرین تاریخ انقلاب گشته و آیندگان آن را با افتخار الگوی خود قرار می‌دهند. به همین دلیل جا دارد در هفته دفاع مقدس به نمایندگی شهدای پیشمرگ کرد مسلمان به معرفی چهار شهید شاخص این سازمان بپردازیم.

مصطفی سلطانی

در سال ۱۳۲۰ در روستای باوان واقع در دامنه‌های کوه شیخ بازید درمنطقه صومای جنوبی از توابع آذربایجان غربی پسری به دنیا آمد که اسمش را «هیتلر» سلطانی نهادند. او دوران کودکی و نوجوانی را با کشاورزی و دامداری سپری کرد. هیتلر از ابتدای جوانی شخصیتی شجاع و با وقار داشت به همین دلیل در دوران انقلاب اسلامی بسیار زود به صفوف مردم انقلابی پیوست تا اینکه انقلاب اسلامی ایرانبه پیروزی رسید.

در سال ۱۳۶۰ به طور رسمی با شهید مهدی باکری میثاق بست. همراه او و سایر رزمندگان تا آخرین لحظه از زندگی‌اش پای آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران ایستاد. هیتلر که دیگر او را «مصطفی سلطانی» می‌نامیدند، قدم به راه دشواری نهاد که مسیر زندگی‌اش را کاملا تغییر داد. با ورود به گروه انقلابیون و محفل شهدای بزرگی همچون مهدی امینی، سخت مجذوب حلقه فرماندهان سپاه در منطقه آذربایجان غربی شد.

این چهار «کُرد» قهرمان شهید

در این راه پر خطر بارها مرگ را تجربه کرد و بارها جسم ورزیده و نحیفش آماج گلوله‌های دشمنان وطن قرار گرفت. در راه حفظ وطن تا آنجا پیش رفت که به مقام جانبازی ۷۰ درصد رسید. جراحت و آسیب‌هایی که در جسمش تعیین اندازه موقعیت بود مانع این نشد که مصطفی پیکار با دشمنان در کوهستان‌های کردستان را فراموش کند.

هوش، ذکاوت، دشمن‌یابی و تدابیرعملیاتی‌اش از او «چریکی» کارآزموده ساخته بود. مصطفی در بیشتر عملیات‌های منطقه شمال غرب ایران حضور داشت. در مدت ۴۰ سال بیشترین ضربات مهلک را بر پیکره گروهک‌های ضدانقلاب وارد کرد. به همین دلیل نام او همواره در صدر لیست حذف گروهک‌ها قرار داشت.

می‌توان گفت که این «پیشمرگ مسلمان کُرد» در منطقه اورمیه و سلماس داغ‌های گرانی را بر دل ضد انقلاب از خود به یادگار گذاشت به طوری که هیچکدام از آنان برای دشمنان قابل جبران نخواهد بود. مصطفی در کردار و رفتارش و در ارادتش به نظام و انقلاب ذره‌ای ریا و تردید نبود حتی آنقدر به خود باوری اعتقادی رسیده بود که خود را «سلمان کردی» می‌نامید.

کیکاوس پیری

کیکاوس پیری در هر عملیاتی جزو نخستین پیشگامان بود و یکی از بزرگترین سنگرسازان بی‌سنگر بود که در روز بیست و ششم فروردین ماه سال ۱۳۶۴ در حالی که فرماندهی روستاهای «دل، دلمرز، زوم، رودبار، دیوزنا و جولانده» را بر عهده داشت در حین مأموریت بین روستای دلمرز و «دشته قلبی» بر اثر کمین منافقان ضدانقلاب از پشت سر مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید.

جهانبخش پیری فرزند شهید اهل سنت، کیکاوس پیری روایت می‌کند: پدرم در شجاعت و دلاوری زبان زد خاص و عام بود. یک بار در پایگاه روستای ژنین از توابع شهرستان سروآباد به همراه یک سرباز در برابر ۸۰ تن از عوامل ضدانقلاب ایستادگی کرده و اجازه نداده بود که پایگاه سقوط کند. یکی از توابین گروهک‌های ضدانقلاب تعریف می‌کرد: «چندین ساعت از درگیری ما با شهید پیری در روستای ژنین می‌گذشت و ما یقین پیدا کرده بودیم که شهید پیری تک و تنها داخل پایگاه با ما مقابله می کند، اما جرأت نمی‌کردیم به پایگاه نزدیک شویم. چندین بار اعلام کردیم که شما تک و تنها هستید اگر خودتان را تسلیم کنید، قول می‌دهیم کاری به شما نداشته باشیم.

اما شهید پیری با تمام وجودش به طرف ما تیراندازی می‌کرد و حاضر نبود پایگاه را به ما تحویل دهد. شهید پیری آن قدر مقاومت کرد تا نیروهای سپاه و تعیین اندازه موقعیت بسیج از راه رسیدند و ما مجبور شدیم محل را ترک کنیم. آن روز اگر می‌توانستیم پایگاه روستای ژنین را به اشغال خود درآوریم، پیروزی بزرگی نصیب ما می‌شد و می‌توانستیم به اطلاعات خوبی دست پیدا کنیم، اما شهید پیری یک تنه در برابر ما ایستاد و اجازه نداد پایگاه سقوط کند».

این چهار «کُرد» قهرمان شهید

سربازی که همراه پدرم در پایگاه روستای ژنین بود تعریف می‌کرد: «شهید پیری به من گفت: تو فقط برای من خشاب آماده کن، نمی‌خواهد حتی سرت را هم بلند کنی. من هم فقط خشاب آماده می‌کردم و شهید پیری یک تنه به طرف دشمن تیراندازی می‌کرد».

روستای دله تعیین اندازه موقعیت مرز پاکسازی نشده بود و امکان داشت گروهک‌های ضدانقلاب که خیلی خوب پدرم را می شناختند، برای ما که ساکن روستا بودیم، مشکل ایجاد کنند. به همین خاطر پدرم در شهر مریوان خانه‌ای اجاره کرده و برای مادرم پیغام فرستاده بود که دست من و برادرم را بگیرد و به شهر مریوان مهاجرت کند.

من به همراه مادر و برادرم به اتفاق یک خانواده دیگر که آن ها هم از دست گروهک‌های ضدانقلاب به ستوه آمده و قصد مهاجرت به شهر مریوان را داشتند به همراه یک نفر بلدچی عازم شهر مریوان شدیم. بلدچی با فاصله چند ۱۰ متری پیشاپیش ما حرکت می‌کرد و پشت سر او خانواده به ستوه آمده از دست نیروهای ضدانقلاب و بعد هم ما. هر لحظه امکان داشت نیروهای ضدانقلاب از راه برسند و خانواده ما را دستگیر کنند، به همین خاطر با این آرایش حرکت می‌کردیم که اگر به دام نیروهای ضدانقلاب افتادیم، آن خانواده و شخص بلدچی بتوانند ثابت کنند که هیچ نسبتی با ما ندارند و فقط هم مسیر هستیم.

باید ساعت چهار صبح خودمان را به محل مشخصی می‌رساندیم و سوار ماشینی که از قبل برای انتقال ما به شهر مریوان در آن محل حضور داشت، می‌شدیم و به طرف مریوان حرکت می‌کردیم، در غیر این صورت ماشین حرکت می‌کرد و ما از ماشین جا می‌ماندیم. به هر سختی بود خودمان را به ماشین رساندیم و به طرف مریوان به راه افتادیم.

زمانی که از خانه خارج می‌شدیم، فقط مقداری نان همراه خود داشتیم و خانه و زندگی را به امان خدا رها کرده و فقط جانمان را برداشته و از روستا خارج شدیم. اما خوشحال بودیم که توانسته‌ایم به سلامت از روستا خارج شویم و دست نیروهای ضدانقلاب به ما نرسیده است.

زمانی که به مریوان رسیدیم، پدرم به استقبالمان آمد و به طرف خانه‌ای که برای ما آماده کرده بود حرکت کردیم. پدرم تمام امکانات مورد نیاز یک خانواده چهار نفره را مهیا کرده بود و ما زندگی جدیدمان را در خانه جدید آغاز کردیم.

چند ماهی از آغاز جنگ تحمیلی سپری می‌شد و شهر مریوان مدام مورد حمله جنگنده‌های بعثی قرار می‌گرفت و پدرم آموزش‌های لازم را به من و برادرم می‌داد تا در راه مدرسه اتفاقی برای ما نیافتد. پدرم ما را از هم صحبت شدن با افراد غریبه منع کرده بود و تمام جوانب احتیاط را برای حفظ جان ما رعایت می‌کرد.

در شرایطی که مردم مریوان، شهر را تخلیه و به روستاهای اطراف مهاجرت می‌کردند، ما به خاطر در امان ماندن از شر نیروهای ضدانقلاب مجبور بودیم در شهر بمانیم. چند سالی به همین منوال سپری شد و ما در شهر مریوان به مدرسه رفتیم.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور گروهک‌های ضدانقلاب در منطقه، مدرسه روستای دله مرز تعطیل و مدرسه روستا به مقر نیروهای ضد انقلاب تبدیل شده بود.

حضور در گروه ضربت

علی سلیمان‌پور سال ۱۳۲۴ در روستای «خشکدره» در شهرستان بانه به دنیا آمد. به علت فقر مالی و عدم برخورداری از امکانات زندگی موفق نشد به مدرسه برود و مجبور شد در کنار پدر به کار های کشاورزی و دامداری مشغول شود. در سال ۱۳۴۴ ازدواج کرد که ثمره این پیوند پنج فرزند، دو دختر و سه پسر شد.

تا چند ماه بعد از ازدواج در روستای خود ماند، اما بعد از مدتی به شهرستان بانه مهاجرت کرد و به کارگری پرداخت. در آنجا بود که با تفکرات امام خمینی (ره) آشنا و وارد مبارزات با رژیم پهلوی شد. در پی پیروزی شکوهمندانه انقلاب اسلامی و تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد؛ شاخه بانه، جزو اولین افرادی بود که به عضویت «سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد» در آمد. در سال ۱۳۵۹ به گروه «ضربت» راه یافت و در اولین پاکسازی منطقه تعیین اندازه موقعیت بانه و سردشت شرکت کرد.

بعد از مدتی فرمانده گروهان شد. در سال ۱۳۶۳ جانشینی گردان حضرت رسول (ص) سپاه بانه را پذیرفت و به دنبال لیاقت و شایستگی بسیاری که از خود نشان داد به عنوان فرمانده آن گردان انتخاب شد. در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۲۸ مأموریت یافت که به روستاهای اطراف بانه برود و آنها را مورد گشت و شناسایی قرار دهد. او نیروهای تحت امر خود را آماده کرد و صبح هنگام به راه افتاد. آنها وقتی که به مکانی در نزدیکی روستای «سالوک» بانه رسیدند مورد حمله نیروهای ضدانقلاب قرار گرفتند. نیروهای ضدانقلاب از پشت درختان و گیاهان تعیین اندازه موقعیت انبوه به آنها حمله کردند و آنها را در محاصره قرار دادند.

این چهار «کُرد» قهرمان شهید

سلیمانپور هنگامی که اوضاع را بحرانی دید به تقویت روحیه بچه‌ها پرداخت و دستور داد که حالت دفاعی خود را همچنان حفظ کنند. در این هنگام او همراه چند نفر از همرزمان خود به سوی یکی از ارتفاعات اطراف که از نظر نظامی موقعیت خاصی داشت رفت؛ تا با شکست ضدانقلاب راهی برای نجات نیروهای خود از محاصره پیدا کند اما در میان راه مورد اصابت تیر نیروهای ضدانقلاب قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر شهید سلیمانپور یک روز در آنجا ماند.

فردای آن روز نیروهای خودی به آنجا حمله کردند و بعد از پاکسازی منطقه، پیکر شهید سلیمانپور را به شهرستان بانه انتقال دادند. نیرو های ضدانقلاب وقتی که جنازه او را شناسایی کردند، آن را با سر نیزه تکه تکه کردند. مزار مطهر شهید در گلزار شهدای شهرستان بانه است.

شهید علی سلیمانپور چهره‌ای شکسته و رنجور داشت. زندگی سرشار از ملالت روستا، شخصیت خاصی به او بخشیده بود. آنچنان محبوب و دوست داشتنی بود که وقتی عصبانی هم می‌شد هیچ کس حرفهای او را به دل نمی‌گرفت. او فقط یک فرمانده نظامی نبود. بلکه یک آمر به معروف هم به شمار می‌رفت. روی مسائل دینی بسیار تأکید داشت؛ در سخت‌ترین شرایط حتی در بطن درگیری‌ها هم نماز اول وقت خود را می‌خواند. در بعضی عملیات با زبان روزه شرکت می‌کرد. اگر از بقیه خصایص او چشم بپوشیم حتماً باید شجاعت را بگوییم؛ شجاعت و صلابت شهید سلیمانپور مثال زدنی بود. به محض اینکه اسمی از درگیری برده می‌شد، او اولین نفری بود که آماده می‌شد.

در جنگ‌های چریکی مهارت خاصی داشت. در سخت‌ترین و خطر ناک‌ترین موقعیت‌ها عقب نشینی نمی‌کرد و بر مقاومتش می‌افزود تا اینکه حلقه محاصره را می‌شکست و نیروهای دشمن را فراری می‌داد. او در درگیری‌ها تا آخرین گلوله می‌جنگید. شهید سلیمانپور در تمام درگیری‌ها به عنوان یک فرمانده لایق به کلیه نیروهای خود سر می‌زد و برای آنها مهمات و سایر وسایل مورد نیاز را می‌برد. به دلیل مهارت و تدابیر خاص جنگی؛ وجود او در سپاه بسیار حایز اهمیت بود. با حرکت‌های رو به جلو و جابه جایی سریع خود روحیه بچه‌ها را تقویت می‌کرد. بیش از اندازه ساده و خاکی بود. با نیروهای خود غذا می‌خورد و هیچ گاه خود را از آنها جدا نمی‌دانست.

هیچ وقت اسلحه‌اش را به دشمن نداد

کاک جلال بارنامه در میان رزمندگان و سرداران گمنام کردستان، از نام و نشان شناخته‌شده‌تری برخوردار است. وی که از انقلابیون کُرد به شمار می‌رفت، پس از پیروزی انقلاب در زمره اولین نفرات به همکاری با نیروهای پاسدار پرداخت و دوستی دیرینه‌ای با حاج‌احمد متوسلیان برقرار کرد. کاک‌جلال تا پایان عمرش منش بسیجی خود را حفظ کرد و هرچند بازنشسته شده بود، به صورت داوطلبانه با کاروان‌های راهیان نور همکاری می‌کرد. عاقبت پس از عمری مجاهدت، روز ۱۶ خرداد در حالی که از مزرعه خود بازمی‌گشت، ناجوانمردانه مورد حمله ضدانقلاب - که از او کینه دیرینه‌ای داشت - قرار گرفت و به شهادت رسید.

این چهار «کُرد» قهرمان شهید

اوایل انقلاب هنوز نظام اسلامی به خوبی تثبیت نشده بود و زمان نیاز داشت تا بچه‌های انقلاب خودشان را پیدا کنند. به همین خاطر کاک جلال مجبور شد مدتی به روستاهای اطراف شهرستان مریوان و کوه‌های اطراف برود تا از شر گروهک‌ها در امان بماند اما هیچ‌وقت اسلحه‌اش را به دست ضدانقلاب نداد. حتی منطقه را برای آن‌ها ناامن کرده بود. سال ۱۳۵۸ او به همراه تعدادی از دوستان انقلابی‌اش به استان کرمانشاه مهاجرت کردند. البته مهاجرتشان مخفیانه بود و از طریق کورراه‌ها صورت گرفت. هنگامی که به کرمانشاه رسیدند به عنوان مهاجر در آنجا ماندند و کمی بعد به فرماندهی سردار شهید محمد بروجردی سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد را تشکیل دادند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.