من از کسی نمی ترسم که هزار نوع لگد را تمرین کرده باشد اما از کسی می ترسم که یک لگد را هزار بار تمرین کرده باشد.
چگونه می توان در بازارهای مالی به کسب درآمد دائمی رسید؟
قبل از هر چیز باید گفت که واقعا امکان معامله سودده و کسب درآمد دائمی در بازارهای مالی وجود دارد، حتی در بازاری مثل ارزهای بین المللی که حجم مبادلات روزانه آن بیش از ۲ تریلیون دلار در روز است، اما تمامی اتفاقاتی که در دنیا در جریان است می تواند علیه شما و سرمایه شما حرکت کند و نهایتا منجر به ضرر شوید.
طبق آماری که نشریه بلومبرگ در سال ۲۰۱۴ منتشر کرد و در سایت تریدر نووا نیز منتشر شد، طبق تحلیل و بررسی انجمن ملی مبادلات آتی ایالات متحده آمریکا، از هر سه نفری که در بازارهای مالی به قصد کسب سود دست به معامله گری می زنند، بیش از ۲ نفر سرمایه خود را از دست می دهند. پس اهمیت خودآموزی و احتیاط بالا در این شغل مشخص می گردد. در این مقاله قصد داریم روش هایی به شما بیاموزیم که شانس موفقیت شما را در شغل معامله گری افزایش دهد. پس با ما تا انتهای این مقاله همراه باشید، حتی اگر در حال حاضر در حال کسب سود در بازار بورس هستید!
قبل از شروع معامله گری، آمادگی کسب کنید
از آن جایی که اکثر بازارهای مالی که در آن می توان به معامله پرداخت، امکان ضریب اهرمی یا لوریج دارند (در بعضی از مارکت ها این لوریج حتی به ۵۰۰ به ۱ نیز می رسد، یعنی تریدر می تواند تا ۵۰۰ برابر سرمایه خود اقدام به خرید یا فروش کند.) از جهاتی هیجاناتی مشابه قمار و شرط بندی در سرمایه گذاران ایجاد می شود و هر حرکت ناصحیح و هیجانی در مارکت می تواند به قیمت سرمایه و زمان فرد تمام شود.
راه صحیح معامله گری در بازار بورس و فارکس و حتی ارزهای دیجیتال، آمادگی قبل از ورود به بازار است. شروع کار با یک حساب آزمایشی یا دمو است که در آن فرد تازه کار می تواند بدون سرمایه گذاری حتی یک دلار، طعم معامله گری با حساب های واقعی ۵۰ و حتی ۱۰۰ هزار دلاری را بچشد و خود را آماده کند. به این ترتیب می توان دانش و مهارت خود را در معامله گری در شرایط واقعی به بوته آزمایش گذاشت و ضمن تقویت نقاط ضعف خود، بر هیجانات خود در مارکت نیز تسلط پیدا کرد. برای این کار حتما از کارگزاری های معتبر استفاده کنید. پیشنهاد می کنیم اگر برای اولین بار وارد مارکت می شوید حتما کار خود را با بروکر ForexTime آغاز کنید تا علاوه بر دریافت پشتیبانی خوب و همیشه در دسترس، از بهترین خدمات معامله گری و سرمایه گذاری نیز بهره مند شوید.
همه تخم مرغ های خود را در یک سبد نگذار!
این ضرب المثل قدیمی را تقریبا همه حداقل یکبار در زندگی خود شنیده اند. دو راهکار ضروری که هر سرمایه گذار و تریدری به آن در شغل خود نیاز مبرم دارد به ترتیب زیر می باشند:
متنوع سازی پورتفو: تریدری که به جای یک معامله با حجم زیاد، چندین معامله بدون وابستگی به یکدیگر با حجم های کوچک تر می گیرد، احتمال موفقیت خیلی بیشتری دارد از معامله گری که برروی یک موقعیت معاملاتی (هرچند به ظاهر خوب) مقدار سرمایه زیادی را ریسک می کند.
جلوی ضرر را بگیر و به سودهایت اجازه رشد بده: این مورد هم یکی از جملاتی است که تقریبا از هر تریدر با تجربه و موفقی در بازارهای مالی می توان شنید. آشنایی با روش ها و متدهای مدیریت ریسک به طریقی که منجر به کاهش ضررها و افزایش سودها، بدون تغییر در پلن معاملاتی می شود، همیشه راه حل بسیار خوبی است.
صبور باشید
صبر و حوصله در بازارهای مالی و شغل معامله گری یک اصل پابرجاست. طبق گفته وارن بافت، دومین شخص ثروتمند در دنیا، بازارهای مالی محل انتقال ثروت از افراد عجول به افراد صبور است! مسلما پیاده سازی این نکته برای افراد تازه کار، دشوارترین کار است. به این دلیل که اکثر افراد با وعده های ثروت یک شبه وارد بازار فارکس می شوند و متاسفانه به دلیل عدم صبر و حوصله در معاملات خود، موجبات ضرر مادی و روحی را برای خود فراهم می کنند.
همیشه به یاد داشته باشید که شما همواره تعدادی معامله ضررده و سودده را همزمان در حساب خود تجربه می کنید و لازم نیست به محض بسته شدن یک موقعیت معاملاتی با ضرر، با عجله وارد یک معامله بدتر شد.
این ها نکاتی هستند که به وفور به تریدرهای تازه کار گوش زد می شود اما تعداد خیلی کمی از افراد واقعا به این نکات آموزنده گوش می کنند. اگر به دنبال مرجعی می گردید که بتوانید به رایگان از تجربه تریدر موفق عجول نیست معاملاتی تریدرهای موفق بهره مند شوید، پیشنهاد می کنیم سایت بروکر فارکس تریدر نووا
نحوه ساخت استراتژی معاملاتی
استراتژی معاملاتی چیست؟ چه فایده ای دارد و چطور می توان یک استراتژی معاملاتی داشت؟ هر روزه می شنویم که فردی مقدار زیادی از سرمایه اش را در بازار های مالی از دست داده است. چرا این اتفاق می افتد؟ جواب آن در سه کلمه خلاصه می شود «نداشتن استراتژی معاملاتی». اصلا چرا داشتن استراتژی اینقدر مهم است؟ بیایید به گذشته برگردیم. در جنگ های گذشته خصوصا جنگ های ایران و روم که دو ابر قدرت جهان بودند همیشه در هر جنگ آن طرفی برنده می شد که استراتژی جنگی بهتری داشت، حتی با نیروی کمتر. برای نمونه سورنا، سردار ایرانی، از بهترین استراتژیست های جنگی جهان بود و به همین دلیل در جنگ های زیادی پیروز میدان بود. یا در مثالی آشنا تر هر فرد موفق در هر زمینه ای را که در دنیا می بینیم داشتن برنامه ریزی و استراتژی برای زندگی اش را دلیل موفقیت خود می داند. پس تا اینجا فکر می کنم به جواب خود رسیده باشید که داشتن استراتژی چقدر حیاتی است.
استراتژی معاملاتی چیست؟
در ادامه مثال قبل در معنای لغوی ریشه لغت استراتژی به یونان باستان یعنی کلمه «استراتگوس» به معنای رهبری و فرماندهی بر می گردد. که در جنگ های یونان باستان فرمانده تکلیف هر سربازی را مشخص می کرد که در هر شرایطی چه باید بکند که همان استراتژی است. در دنیای سرمایه گذاری و بازار های مالی نیز هیچ کسی بدون داشتن استراتژی معاملاتی نمی تواند موفق شود. یک معامله گر ماهر باید در هر شرایطی از بازار یک تکلیف مشخص و از پیش تعیین شده برای خود و معاملاتش داشته باشد تا بتواند جلوی هر رفتار هیجانی یا غیر قابل پیش بینی را بگیرد و در نهایت به سود برسد.
با این حساب استراتژی معاملاتی همان برنامه ریزی و تکلیف معامله گر است که در هر حالتی از بازار چه کاری باید انجام دهد. در واقع استراتژی معاملاتی رئیس معامله گر است. قبل از اینکه به نحوه ساخت یک استراتژی معاملاتی بپردازیم باید حالات بازار را بشناسیم بازار به کلی سه حالت دارد که برای هر کدام از این سه حالت یعنی نزولی، خنثی و صعودی باید استراتژی معاملاتی مورد نظر را طراحی کرد. پس باید بدانید که بعد از اینکه استراتژی معاملاتی خود را طراحی کردید و به پیشواز معامله رفتید اولین سوالی که باید قبل از معامله ازخود بپرسید این است که «در حال حاظر بازار در کدام یک از این سه حالت قرار دارد؟» خب حالا وقت آن است که نحوه ساخت استراتژی معاملاتی را توضیح دهیم.
آموزش ساخت استراتژی معاملاتی
این روز ها همه صحبت از داشتن استراتژی معاملاتی می کنند که داشتن آن چقدر مهم و حیاتی است و از این قبیل حرف ها. اما هیچ کس به این مسئله اشاره نمی کند که چطور باید یک استراتژی معاملاتی شخصی ساخت. ما در این قسمت قرار است جزو اولین هایی باشیم که به طور کاملا تخصصی ساخت استراتژی معاملاتی را آموزش می دهیم. خب برای ساخت یک استراتژی معاملاتی شما دو را بیشتر ندارید که در ادامه هر دوی آن ها را کاملا تشریح خواهیم کرد.
راه اول
در راه اول شما استراتژی کاملا شخصی خود را از اول کار و بر اساس سلایق و مهارت های خودتان طراحی می کنید. این نوع استراتژی بشدت دقیق و کارآمد است اما یک مشکل دارد و آن هم زمان بر بودن آن است. پس اگر صبر کافی ندارید بهتر است به سراغ راه دوم بروید. بیایید گام به گام ببینیم که چطور از این راه می توانیم استراتژی معاملاتی شخصی خود را بسازیم.
گام اول
در گام اول شما باید تمام مهارت هایی که بلدید و آموزش دیده اید را روی کاغذ بنویسید. این کار به شما نشان می دهد که دایره مهارت های شما چقدر است و چه انتخاب هایی را برای ساخت استراتژی معاملاتی دارید. به این صورت که در یک برگه تمام مهارت های معاملاتی تان (مثلا فیبوناچی، پرایس اکشن، امواج الیوت، تحلیل فاندامنتال و . ) را می نویسید. بعد از این کار به ترتیب بهترین و بدترین مهارت هایتان را انتخاب می کنید. مثلا پرایس اکشن شما از تمامی مهارت هایتان قوی تر است و بهتر می توانید با آن قیمت و روند را تشخیص بدهید. یا شخص دیگری در امواج الیوت مهارت بالاتری دارد. طبق این انتخاب شما نیمی از راه ساخت استراتژی معاملاتی تان را رفته اید و می دانید که طبق چه مهارتی باید معامله کنید. حال وقت آن است که به سراغ گام دوم بروید.
گام دوم
گام دوم تعیین کننده ی وقت شما است. شما در این گام مشخص می کنید که چقدر می توانید برای معامله گری زمان بگذارید. نحوه انجام این کار به این طریق است که در یک برگه تمام کار های روزانه تان را می نویسید تا وقت خالی تان را بدست بیاورید. به مثال زیر دقت کنید:
شخصی به صورت روتین 7 صبح بیدار می شود و از ساعت هشت صبح تا 12 ظهر سر کار یا دانشگاه است و این چهار ساعتش کاملا پر است بعد از آن تا ساعت دو ناهار می خورد و استراحت می کند. از ساعت دو تا هفت به باقی کارهایش می رسد و بعد از آن تا نه شب با خانواده یا دوستانش وقت می گذراند و ساعت دوازده شب نیز می خوابد. پس این شخص به طور تقریبی یک ساعت در صبح و سه ساعت کامل در شب وقت آزاد دارد. حال او چگونه می تواند از این وقت برای معامله گری استفاده کند؟ خب این شخص مسلما با این زمانی که می گذارد نمی تواند وقت زیادی را پای چارت باشد و باید معاملاتش را کوچکتر کند. امیدواریم با این مثال به خوبی این گام را درک کرده باشید.
گام سوم
گام سوم انتخاب تایم فریم معاملاتی است. این گام کاملا مرتبط به گام دوم بعلاوه ی احساسات فرد است. در این گام فرد با توجه به برنامه روزانه ای که در گام قبلی نوشته مشخص می کند که در تریدر موفق عجول نیست چه تایم فریمی می تواند کار کند. اگر مثال قبلی را ادامه دهیم این شخص می تواند در تایم فریم های کوچک به صورت اسکلپینگ فعالیت داشته باشد. اما این تمام ماجرا نیست. شخص باید احساساتش را نیز در نظر بگیرد. اگر روحیات این فرد بشدت هیجانی و استرسی است مطمئنا اسکلپینگ به دردش نخواهد خورد چون موجب رفتار های هیجانی از سوی او خواهد شد. او باید در برنامه ریزی روزانه اش تغییری ایجاد کند تا بتواند معامله های روزانه یا حتی میان مدت و بلند مدت باز کند و از استراتژی معاملاتی Set and Forget استفاده کند. خب پس تا اینجا شخص بهترین مهارت معاملاتی و زمانی که در طول روز می تواند بگذارد و تایم فریم معاملاتی اش را نسبت به برنامه روزانه و احساساتش انتخاب کرده است. همین! او در حال حاظر استراتژی معاملاتی خود را دارد. اما این همه ی ماجرا نیست و یک گام دیگر مانده.
گام چهارم
گام چهارم و آخر مرحله ی اجرا و آزمون و خطاست. در این قسمت شخص باید یک دوره معاملاتی برای خود تعیین کند و شروع به معامله گری طبق استراتژی تعیین شده اش بکند. دوره معاملاتی می تواند تعداد معاملات یا تعداد روز باشد. یعنی مثلا دوره معاملاتی شخصی 30 یا 100 معامله است یا می تواند 30 یا 90 روز باشد. توجه داشته باشید که دوره معاملاتی هر چقدر طولانی تر باشد دقیق تر است. شخص طی این دوره در حساب دمو (پیپر تریدینگ) می کند تا ببیند که استراتژی اش چقدر کارآمد است و بعد از اتمام یک دوره معاملاتی بر می گردد و بررسی می کند که استراتژی اش چه اشکالاتی داشته و اصلا سودده بوده یا ضررده. اما یک سوال اینجا پیش می آید، شخص چگونه باید معاملات دوره معاملاتی خود را بررسی کند؟ ژورنال نویسی! بله، هر معامله گری حتما باید یک ژورنال معاملاتی داشته باشد تا بتواند اطلاعات لازم هر معامله اش را در آن یادداشت و ثبت کند تا ایرادات کارش را پس از طی یک دوره معاملاتی بفهمد. اگر چیزی راجب ژورنال معاملاتی نمی دانید بهتر است مقاله کاملی را که در باب این موضوع با نام ژورنال معاملاتی چیست؟ برای شما نوشته ایم بخوانید.
خب گفتیم که شخص باید بعد از طی یک دوره معاملاتی، ژورنال معاملاتی اش را بررسی کند و مشکلات و چیز هایی که مانع سود کردنش شده است را بیابد. حال باید آن ها را عوض کند و یک استراتژی معاملاتی جدید بسازد و باز هم یک دوره معاملاتی جدید را طی کند و همینطور این چرخه ادامه می یابد تا شخص استراتژی معاملاتی کاملا شخصی و مناسب خود را که بیشترین سود را به او می دهد بیابد. مطمئنا شما هم به این قضیه فکر کرده اید که این کار چقدر زمان بر است. بله این کار ممکن است حتی چندین سال طول بکشد اما مسلما بسیار نتیجه بخش و پولساز خواهد بود. در بخش بعدی قرار است راه دومی را معرفی کنیم برای اشخاصی که صبر و حوصله ی کافی برای راه اول را ندارند.
راه دوم
در راه دوم که بسیار کوتاه تر و ساده تر از روش اول است شما از استراتژی های معاملاتی آماده افراد دیگر استفاده می کنید. یعنی اینکه یک استراتژی از قبل نوشته و تعیین شده تحویل می گیرید و طبق آن معامله می کنید. شما می توانید از گوگل این استراتژی ها را تهیه کنید. یکی از راه ها، خرید استراتژی های افراد مشهور بازار های مالی است که معمولا هزینه زیادی دارد اما خب تست شده و کارآمد است. یکی دیگر از راه های پیشنهادی استفاده از استراتژی های سیگنوچارت است که افراد حرفه ای بازار استراتژی های پیشنهادی و سود ده خود را در آن برای شما قرار داده اند. این استراتژی ها کاملا تضمینی و تست شده هستند و با انتخاب یکی از آن ها که مناسب روحیات شماست می توانید به خوبی از بازار سود کسب کنید. هنگامی که استراتژی مد نظرتان را انتخاب کردید وقت آن است که با توجه به شرایط و احساساتتان بعضی موارد آن مانند تایم فریم، حد سود و ضرر، حجم معاملات و . را تغییر دهید. با این کار عملا آن استراتژی معاملاتی را شخصی سازی کرده اید.
جمع بندی
این بود تعریف استراتژی معاملاتی و راه های ساخت آن. گفتیم که هیچ کسی چه در زندگی روزمره و چه در بازار های مالی نمی تواند بدون داشتن استراتژی موفق و پولدار شود. در ادامه دو راه ساخت استراتژی معاملاتی را توضیح دادیم که در راه اول شما طبق مهارت ها و زمان خود استراتژی معاملاتی شخصی خود را می سازید و با آزمون و خطا بهمراه ژورنال معاملاتی مناسب ترین استراتژی را می یابید که راهی زمان بر است. بعد از آن راهی را برای افراد عجول و بی حوصله گفتیم که نمی توانند زمان کافی برای تهیه استراتژی معاملاتی بگذارند. در این راه افراد یک اتراتژی معاملاتی آماده را تهیه یا خریداری می کنند و طبق شرایطشان آن را شخصی سازی می کنند. به کلی راه اول بهترین راه است و همیشه صبر نتایج بهتری دارد اما راه دوم نیز خوبی های خود را دارد و در زمان کوتاه تری می توانید چندین استراتژی معاملاتی متفاوت را آزمایش کنید. در نهایت تصمیم گیرنده شما هستید که باید ببینید نسبت به شرایطتان کدام انتخاب بهتر است. امید است که این مقاله به درد شما خورده باشد و استفاده ی لازم را از آن برده باشید.
اهمیت شفافیت در ترید
در بازاری که تمامی آن غیر شفاف و غیر قطعی است ، شفافیت معجزه می کند . شفافیت در معامله گری به معنای داشتن ستاپی(setup) مشخص برای ورود ، مدیریت و خروج از ترید است. این شفافیت به ما اجازه می دهد تا از اشتباهاتی که ناشی از احساس است مصون بمانیم و بتوانیم سیستممان را بهتر اجرا کنیم.ستاپ به شما اجازه می دهد که فارغ از اینکه هر اتفاقی در بازار بیافتد به یک شیوه پایبند باشید.
مثلا زمانی که شما یک حرکت بسیار قوی می بینید و طمع شما را مجاب می کند که در تریدر موفق عجول نیست آن وارد شوید و سود بگیرید ، وارد شدن یا نشدن شما در آن حرکت بستگی به ستاپ شما خواهد داشت. اگر ستاپی شفاف داشته باشید و آن ستاپ رای به وارد نشدن بدهد ،تاحدودی این رای می تواند باعث انصراف شما از ورود شود.وبالعکس.کسانی که از ستاپشان پیروی نمی کنند و به عبارتی به احساسشان بیشتر از ستاپ اتکاء می کنند ،احتمال شکستشان در نتیجه کلی افزایش می یابد.
این امکان وجود دارد که مدل ذهنی ما یا احساساتمان در بازار ، ما را به سمتُ و سویی متفاوت از آنی که در بازار در جریان است هدایت کند. اجازه بدهید بهتر موضوع را برایتان بیان کنیم. به شکل زیر دقت کنید.
تفکرات ما در ترید:
شما حرکت اصلاحی ای را در قسمتی از بازار مشاهده می کنید و انتظار دارید که بازار به یک محدوده خاص ورود کند و سپس حرکت ایمپالس (اصلی) خود را آغاز کند. اتفاقی که می افتد این است که کمی قبل از ورود بازار به آن منطقه، بازار دچار حرکت افقی (رنج) سنگینی می شود. در این هنگام شاید نم نمک به سمت پایین حرکت کند.
در اینجا بر اساس مدل ذهنی ای که ذکر کردیم ، تریدر موفق عجول نیست تریدران به دو دسته تقسیم می شوند که می گویند:
1_ بازار حرکت خود را شروع کرده و وارد پوزیشن می شوند.(موافق خریدار)
2_بازار حرکت رنج داده است اما به این معنی نیست که بازار می خواهد روند اصلی خود را شروع کند پس اندکی به سمت پایین حرکت کرده و سپس آخرین موج خود را در اصلاح به ثمر می رساند و سپس روند اصلی را آغاز می کند.علاوه بر این بازار ناتوان است از اینکه حرکت خود را به اتمام برساند بنابر این به سمت پایین حرکت می کند.(موافق فروشنده)
حال به نظر شما کدام یک درست است؟
از نظر ما آنی که بر اساس ستاپ شخص است . حتی اگر بازار خلاف آن حرکت کند.
اگر می خواهید به معنی کلمه تریدر شوید باید بتوانید به صورت بلند مدت فکر کنید. سودی که معامله گران در این بازار کسب می کنند بر اساس احتمالات است. شما ممکن است در یک ماه 20 درصد سود کنید و در ماه بعد 4 درصد ضرر کنید. مقدار دقیق را نمی دانید اما می دانید که برآیند همه ی اینها مثبت خواهد بود. ستاپی که تست شده است امکان دارد که این موقعیت یا موقعیت های بعدی را به صورت اشتباه به شما سیگنال دهد اما باید بدانید که در میان مدت برای شما سودآور خواهد بود.
نتیجه حرکت:
مشاهده کردید که گروه دوم درست می گفت. بازار حرکت صعودی خودش را انجام داده و اکنون ناتوان از این است که به سمت بالا رود. یا می توان گفت که بازار به منطقه ی HT خورده و نیاز دارد که تا همین مناطق برسد که آخرین منطقه ، بسیار پایین تر است یا کسانی که بر اساس الیوت تحلیل می کنند می گویند که بازار موج 5 خودش را به اتمام رسانده و اکنون زمان پایین آمدن است.کسانی که بر اساس ترند لاین معامله می کنند نیز به دلیل برخورد های متوالی ای که حرکت با ترند لاینشان داشته است در این زمان ترندلاینشان را بی اعتبار می بینند.و.
مهم نیست که ستاپتان چیست و چه می گوید ،تنها کاری که شما باید انجام دهید عمل به خود ستاپ است.اگر ستاپ بگوید که در اینجا وارد نشوید حتی اگر تمامی مردم و تریدر ها با همدیگر هم صدا بشوند که این بهترین موقعیت ممکن است نیز ،شما باید به ستاپ خودتان عمل کنید.
اهمیت ستاپ
شاید این جمله را از بروسلی شنیده باشید که
من از کسی نمی ترسم که هزار نوع لگد را تمرین کرده باشد اما از کسی می ترسم که یک لگد را هزار بار تمرین کرده باشد.
ستاپ مشخص و شفاف کاری می کند که حتی بروسلی از شما بترسد. این نشانه قدرت است نه ضعف. باور کنید شما نیازی به تحلیل تمامی حرکت های مارکت را ندارید یا بهتر بگوییم شما نمی توانید همه ی حرکت های مارکت را بگیرید .تنها چیزی که احتیاج دارید یک سیستم شفافی است که تست شده باشد.ستاپی که به آن باور دارید و حتی اگر چندین ضرر متوالی به واسطه آن کسب کنید، از آن دست نمی کشید.نیازی نیست که هزاران ستاپ داشته باشید بلکه یک ستاپ با کیفیت برای شما کافیست. اما داشتن ستاپ به تنهایی کافی نیست ، چیزی که بعد از داشتن ستاپ اهمیت پیدا می کند این سوال است
تا چه اندازه با ستاپتان تطابق دارید؟
ابتدا از شما می خواهم که تجسم کنید که شاهد نبردی میان یک بچه با بهترین شمشیر دنیا و یک استاد شمشیر زنی با تجربه با ضعیف ترین شمشیر ، هستید.
کدام یک برنده خواهد شد؟
گاهی اوقات ما سیستم های خیلی قوی برای خودمان انتخاب می کنیم در حالی که توانایی پیاده سازی آن را نداریم.این مفهوم عبارت انطباق با ستاپ است. کسانی هستند که ستاپ بسیار سودده ای دارند اما بعد از چند ضرر متوالی آنرا کنار می گذارند همانطور که در مسیر تریدر شدن به آن اشاره کردیم. کسانی هستند که ستاپ معاملاتی خوبی دارند اما با ذهنیت آنها مطابق نیست. مثلا آنها عجول اند ولی ستاپی در بلند مدت دارند. این شخصیت نمی تواند از این ستاپ تبعیت کند . پس یا شخص باید عوض شود یا ستاپ تغییر کند.
مثالی از عدم مطابقت فرد با ستاپ
تصور کنید که فردی در همان شرایط بالا قرار دارد.حال بازار در حالت رنج قرار می گیرد.او بر اساس سیستم تحلیلی اش در می یابد که روند به اتمام رسیده است و بازار توانایی حرکت به سمت بالا را ندارد. این عدم توانایی خودش را در ضعفی که در حرکت کندل ها است نشان می دهد. به هر حال بازار به سمت پایین می ریزد. تا به اینجای کار که هیچ مشکلی وجود ندارد. مشکل از جایی آغاز می شود که بحث نقطه ی ورود پیش می آید.
ستاپ معاملاتی آن شخص به او می گوید که باید کمی صبر کند تا بازار به بالاتر برسد سپس در صورت مشاهده ی الگوی کندلی می تواند وارد معامله شود.اما شخص ،فردی عجول است.
او نمی تواند بیش تر از این صبر کند.با خودش فکر می کند که مسیر را می داند ،حال که مسیر را می داند اگر پوزیشنش مقداری هم در ضرر رود اشکالی ندارد.مهم آن است که در نهایت پیروزی با من است. بنابراین در لحظه وارد می شود بدون اینکه توجهی به پتانسیل بازار در بالا آمدن داشته باشد. استاپش را به اندازه ی 20 پیپ می گذارد و از بازار، به خیال اینکه سود عظیمی در انتظارش است فاصله می گیرد. زمانی که مجددا به بازار مراجعه می کند در می یابد که متحمل ضرر شده است اما ضرری که برای او با حسرت بسیاری همراه است. بازار دقیقا چند پیپ بعد از زدن استاپ او برگشته است.
در اینجا بازار دقیقا معادل تحلیل آن فرد حرکت کرده است اما این شخص با اینکه تحلیل درستی داشت ،نتوانست از بازار سود بگیرد.به همین دلیل با حسرت زیادی مواجه می شود.به این حرکت بازار شکار استاپ یا Stop Hunt گفته می شود.حال ماجرا به همین قسمت ختم نمی شود. او ممکن است تصمیم بگیرد که به طور معمول استاپ هایش را چند پیپ افزایش بدهد که بار دیگر در دام این حرکت های بازار نیافتد. کمی از ستاپش فاصله می گیرد یا حتی ممکن است که پلن مدیریت سرمایه اش را فراموش کند. تمامی این کار ها در نهایت موجب می شود که او ضرر های بزرگتری را متحمل شود.
نتیجه گیری
ستاپ معاملاتی عاملی تریدر موفق عجول نیست است که شفافیت را در بازاری که شفافیت در آن وجود ندارد به شما هدیه می دهد. با این عنصر شما می توانید در ترید های خود به سوددهی برسید اما باید به خاطر داشته باشید که این ستاپ معاملاتی باید منطبق با شخصیت شما باشد تا بتواند اثری که ذکر کردیم را برایتان به همراه داشته باشد.
توصیه ما به شما این است که به دنبال ستاپی بگردید که تطابق مناسبی با شما دارد نه اینکه بیشترین تطابق را با شما داشته باشد. فرق میان این دوگزاره ،اختلاف موفقیت و شکست است.کسانی که به دنبال بیشترین تطابق اند ،می گردند ومی گردند و می گردند تا از گشتن خسته شوند و در نهایت بازار را با ضرر ترک می کنند. زمانی که به یک ستاپ مناسب می رسند با خود می گویند که حتما ستاپی بهتر از این هم هست ،پس گردیدن خود را آغاز می کنند و ستاپ مناسب را دور می ریزند.
اهیمتی ندارد که بهترین ستاپ را داشته باشید ،چیزی که مهم است عملکرد شما با آن ستاپ معاملاتی می باشد. استاد با تجربه با حتی یک ترکه نیز بر بچه ای با بهترین شمشیر پیروز می شود.
چه مونولوگ هایی درون یک معامله گر شکل می گیرد؟
قطعی ترین علامتی که افرد بی تجربه یا معامله گران بازنده نشان می دهند ترس است.
این ترس تصمیمات معامله گري را کنترل می کند
به گونه ای که با وجود اینکه براي یک معامله پلن و برنامه دارند و ستاپ را کاملا واضح می بینند،
اما هنوز به معامله شک دارند و نمی توانند دکمه ورود به معامله را فشار دهند.
اگر متوجه شدید که دارید مدام فرصت هاي معاملاتی را از دست می دهید،
در حالیکه تمام آنها شرایط شما را براي ورود داشته اند، شما باید ریسک تان را کاهش دهید.
وقتی ریسک کم شود امکان از دست سرمایه هم کم می شود و می توانید بدون ترس به انجام معاملات خردتر بپردازید.
بعد کم کم مقدار را افزایش دهید. روش بعدی ایجاد یک لیست قوانین برای خودتان است.
قبل از ورود به معامله قوانین خود را چک کنید تا ترستان کم شد.
مونولوگ معامله گران خوشبین:
“چرا باید در این معامله این همه ضرر کنم؟ معامله خیلی خوبی بنظر می رسد.”
اگر افراد درباره کیفیت سیستم معاملاتی دچار خوش بینی مفرط باشند،
احتمالا علاقه مندند تا به صورت غیر معمول از پوزیشن هاي بزرگتري استفاده کنند.
معامله گرانی که حساب معاملاتی کوچکی دارند،
بیشتر احتمال دارد تا در یک معامله اقدام به درصد بالایی از ریسک نمایند تا بخیال خود حساب معاملاتی شان بسرعت رشد دهند.
در حالیکه امکان شکست در پوزیشن های بزرگ هم هست.
در این حالت احساسات غالب عبارتند از طمع مخلوط شده با اعتماد بنفس بیش از حد و نادانی، که بسیار ترکیب کشنده اي است.
در این حالت بهترین کاري که می توانید بکنید کاهشِ سایزِ معامله براي جلوگیري از اُفت زیاد سرمایه است.
باید صرف نظر از اینکه ستاپ چقدر می تواند خوب باشد، حداکثر سطح مدیریت ریسک را رعایت کنید و ازآن عبور نکنید
مونولوگ معامله گران امیدوار افراطی:
“بنظرم قیمت داره بر میگرده، حد ضرر را فقط کمی دورتر میکنم، جاي نگرانی نیست ستاپ خوبی است.”
این افراد بر این باورند که ستاپ آنقدر خوب است که شکست نمی خورد.
در واقع در موقعیت های مشابه افراد دست به تصمیماتی همراه با امید افراطی و جهل می زنند که باعث می شود به موقع از ضرر بیشتر جلوگیری نشود.
در چنین مرحله اي کاملا پلن معاملاتی را فراموش کرده و تنها دلیلی که باعث می شود
هنوز در معامله بمانند این است که امیدوارند که قیمت تغییر جهت دهد و شما ازضرر بیرون بیایید.
مونولوگ معامله گران طماع:
“معامله يِ خیلی خوبی بنظر می رسید، فکر نمیکردم قیمت این قدر زود تغییر جهت دهد.”
معامله گران طمع کار علیرغم اینکه قیمت به سطح حد سود رسیده است ،سود را برداشت نمی کنند.
ممکن است با استفاده از این روش در یک یا چند معامله به سود بیشتري برسند،
اما آنچه که در عمل اتفاق می افتد این است که دارند سود هایشان را پس می دهند و به نحوی امکان بردها را کم یا قطع میکنند.
این روش در دراز مدت باعث می شود که یک سیستم معامله گري برنده تبدیل به یک سیستم بازنده شود.
علاوه بر اینکه قدرت ریسکتان را از دست میدهید ممکن است تمام سود خود را در زمان کوتاهی ببازید.
کاري که باید بکنید این است: همیشه به پلن معاملاتی اي که قبل از ورود به معامله داشتید وفادار بمانید
و در زمان معامله گري به وسوسه طمع در ذهن خود گوش ندهید.
مونولوگ معامله گران ترسو:
“معامله تا حالا در سود خوبیه،بهتره که قبل از اینکه برگرده ببندمش
بر خلاف دسته قبل این افراد قبل از اینکه معامله به حداکثر سود برسد دست از آن میکشیند.
بطور مثال ارزی که در حال رشد صعودی ست قبل از اینکه به سود زیادی برسد میفروشند.
درواقع میترسند سرمایه خود را از دست بدهند. با این کار به سختی سرمایه خود را توسعه میدهند . در این مورد رویکری وجود دارد.
رویکرد تنظیم کن و فراموش کن (set-and-forget) یعنی وقتی که معامله را باز کردید و اُردرهاي حد ضرر و حد سود را تنظیم کردید،
چارت قیمت را ببندید، در بسیاري از استراتژي هاي معاملاتی بخوبی عمل می کند.
سود و زیان خود را در طی زمان معامله مدام نگاه نکنید، بخاطر اینکه با هر میله نزولی دچار اضطراب می شوید.
در طول زمان به استراتژي معاملاتی تان اعتماد کنید و این واقعیت را بپذیرید که حرکات قیمت به صورت موجهاي اصلاح شونده است،
بنابراین هر اصلاحی را نباید با ریورسال قیمت اشتباه بگیرید.
مونولوگ معامله گران عجول:
“حرکت قیمت هنوز همه معیارهاي یک ستاپ خوب را ندارد، اما من وارد معامله می شوم چون نمی خوام از بازار جا بمونم.”
این افرا هم عجولند و هم طماع.
در واقع معتقدند میتوانند از بازار باهوش تر باشند و با ورود سریعتر سود بیشتری کسب کنند.
حقیقت این است که باید طبق قوانین معاملاتی خود پیش بروید.
قوانین معاملاتی شما به صورت یک فیلتر است و تنها هدف این قوانین دور نگه داشتن شما از معاملاتی است که احتمال پایینی براي برنده شدن دارند.
اهیمت شفافیت در ترید
در بازاری که تمامی آن غیر شفاف و غیر قطعی است ، شفافیت معجزه می کند . شفافیت در معامله گری به معنای داشتن ستاپی(setup) مشخص برای ورود ، مدیریت و خروج از ترید است. این شفافیت به ما اجازه می دهد تا از اشتباهاتی که ناشی از احساس است مصون بمانیم و بتوانیم سیستممان را بهتر اجرا کنیم.ستاپ به شما اجازه می دهد که فارغ از اینکه هر اتفاقی در بازار بیافتد به یک شیوه پایبند باشید.
مثلا زمانی که شما یک حرکت بسیار قوی می بینید و طمع شما را مجاب می کند که در آن وارد شوید و سود بگیرید ، وارد شدن یا نشدن شما در آن حرکت بستگی به ستاپ شما خواهد داشت. اگر ستاپی شفاف داشته باشید و آن ستاپ رای به وارد نشدن بدهد ،تاحدودی این رای می تواند باعث انصراف شما از ورود شود.وبالعکس.کسانی که از ستاپشان پیروی نمی کنند و به عبارتی به احساسشان بیشتر از ستاپ اتکاء می کنند ،احتمال شکستشان در نتیجه کلی افزایش می یابد.
این امکان وجود دارد که مدل ذهنی ما یا احساساتمان در بازار ، ما را به سمتُ و سویی متفاوت از آنی که در بازار در جریان است هدایت کند. اجازه بدهید بهتر موضوع را برایتان بیان کنیم. به شکل زیر دقت کنید.
تفکرات ما در ترید:
شما حرکت اصلاحی ای را در قسمتی از بازار مشاهده می کنید و انتظار دارید که بازار به یک محدوده خاص ورود کند و سپس حرکت ایمپالس (اصلی) خود را آغاز کند. اتفاقی که می افتد این است که کمی قبل از ورود بازار به آن منطقه، بازار دچار حرکت افقی (رنج) سنگینی می شود. در این هنگام شاید نم نمک به سمت پایین حرکت کند.
در اینجا بر اساس مدل ذهنی ای که ذکر کردیم ، تریدران به دو دسته تقسیم می شوند که می گویند:
1_ بازار حرکت خود را شروع کرده و وارد پوزیشن می شوند.(موافق خریدار)
2_بازار حرکت رنج داده است اما به این معنی نیست که بازار می خواهد روند اصلی خود را شروع کند پس اندکی به سمت پایین حرکت کرده و سپس آخرین موج خود را در اصلاح به ثمر می رساند و سپس روند اصلی را آغاز می کند.علاوه بر این بازار ناتوان است از اینکه حرکت خود را به اتمام برساند بنابر این به سمت پایین حرکت می کند.(موافق فروشنده)
حال به نظر شما کدام یک درست است؟
از نظر ما آنی که بر اساس ستاپ شخص است . حتی اگر بازار خلاف آن حرکت کند.
اگر می خواهید به معنی کلمه تریدر شوید باید بتوانید به صورت بلند مدت فکر کنید. سودی که معامله گران در این بازار کسب می کنند بر اساس احتمالات است. شما ممکن است در یک ماه 20 درصد سود کنید و در ماه بعد 4 درصد ضرر کنید. مقدار دقیق را نمی دانید اما می دانید که برآیند همه ی اینها مثبت خواهد بود. ستاپی که تست شده است امکان دارد که این موقعیت یا موقعیت های بعدی را به صورت اشتباه به شما سیگنال دهد اما باید بدانید که در میان مدت برای شما سودآور خواهد بود.
نتیجه حرکت:
مشاهده کردید که گروه دوم درست می گفت. بازار حرکت صعودی خودش را انجام داده و اکنون ناتوان از این است که به سمت بالا رود. یا می توان گفت که بازار به منطقه ی HT خورده و نیاز دارد که تا همین مناطق برسد که آخرین منطقه ، بسیار پایین تر است یا کسانی که بر اساس الیوت تحلیل می کنند می گویند که بازار موج 5 خودش را به اتمام رسانده و اکنون زمان پایین آمدن است.کسانی که بر اساس ترند لاین معامله می کنند نیز به دلیل برخورد های متوالی ای که حرکت با ترند لاینشان داشته است در این زمان ترندلاینشان را بی اعتبار می بینند.و.
مهم نیست که ستاپتان چیست و چه می گوید ،تنها کاری که شما باید انجام دهید عمل به خود ستاپ است.اگر ستاپ بگوید که در اینجا وارد نشوید حتی اگر تمامی مردم و تریدر ها با همدیگر هم صدا بشوند که این بهترین موقعیت ممکن است نیز ،شما باید به ستاپ خودتان عمل کنید.
اهمیت ستاپ
شاید این جمله را از بروسلی شنیده باشید که
من از کسی نمی ترسم که هزار نوع لگد را تمرین کرده باشد اما از کسی می ترسم که یک لگد را هزار بار تمرین کرده باشد.
ستاپ مشخص و شفاف کاری می کند که حتی بروسلی از شما بترسد. این نشانه قدرت است نه ضعف. باور کنید شما نیازی به تحلیل تمامی حرکت های مارکت را ندارید یا بهتر بگوییم شما نمی توانید همه ی حرکت های مارکت را بگیرید .تنها چیزی که احتیاج دارید یک سیستم شفافی است که تست شده باشد.ستاپی که به آن باور دارید و حتی اگر چندین ضرر متوالی به واسطه آن کسب کنید، از آن دست نمی کشید.نیازی نیست که هزاران ستاپ داشته باشید بلکه یک ستاپ با کیفیت برای شما کافیست. اما داشتن ستاپ به تنهایی کافی نیست ، چیزی که بعد از داشتن ستاپ اهمیت پیدا می کند این سوال است
تا چه اندازه با ستاپتان تطابق دارید؟
ابتدا از شما می خواهم که تجسم کنید که شاهد نبردی میان یک بچه با بهترین شمشیر دنیا و یک استاد شمشیر زنی با تجربه با ضعیف ترین شمشیر ، هستید.
کدام یک برنده خواهد شد؟
گاهی اوقات ما سیستم های خیلی قوی برای خودمان انتخاب می کنیم در حالی که توانایی پیاده سازی آن را نداریم.این مفهوم عبارت انطباق با ستاپ است. کسانی هستند که ستاپ بسیار سودده ای دارند اما بعد از چند ضرر متوالی آنرا کنار می گذارند همانطور که در مسیر تریدر شدن به آن اشاره کردیم. کسانی هستند که ستاپ معاملاتی خوبی دارند اما با ذهنیت آنها مطابق نیست. مثلا آنها عجول اند تریدر موفق عجول نیست ولی ستاپی در بلند مدت دارند. این شخصیت نمی تواند از این ستاپ تبعیت کند . پس یا شخص باید عوض شود یا ستاپ تغییر کند.
مثالی از عدم مطابقت فرد با ستاپ
تصور کنید که فردی در همان شرایط بالا قرار دارد.حال بازار در حالت رنج قرار می گیرد.او بر اساس سیستم تحلیلی اش در می یابد که روند به اتمام رسیده است و بازار توانایی حرکت به سمت بالا را ندارد. این عدم توانایی خودش را در ضعفی که در حرکت کندل ها است نشان می دهد. به هر حال بازار به سمت پایین می ریزد. تا به اینجای کار که هیچ مشکلی وجود ندارد. مشکل از جایی آغاز می شود که بحث نقطه ی ورود پیش می آید.
ستاپ معاملاتی آن شخص به او می گوید که باید کمی صبر کند تا بازار به بالاتر برسد سپس در صورت مشاهده ی الگوی کندلی می تواند وارد معامله شود.اما شخص ،فردی عجول است.
او نمی تواند بیش تر از این صبر کند.با خودش فکر می کند که مسیر را می داند ،حال که مسیر را می داند اگر پوزیشنش مقداری هم در ضرر رود اشکالی ندارد.مهم آن است که در نهایت پیروزی با من است. بنابراین در لحظه وارد می شود بدون اینکه توجهی به پتانسیل بازار در بالا آمدن داشته باشد. استاپش را به اندازه ی 20 پیپ می گذارد و از بازار، به خیال اینکه سود عظیمی در انتظارش است فاصله می گیرد. زمانی که مجددا به بازار مراجعه می کند در می یابد که متحمل ضرر شده است اما ضرری که برای او با حسرت بسیاری همراه است. بازار دقیقا چند پیپ بعد از زدن استاپ او برگشته است.
در اینجا بازار دقیقا معادل تحلیل آن فرد حرکت کرده است اما این شخص با اینکه تحلیل درستی داشت ،نتوانست از بازار سود بگیرد.به همین دلیل با حسرت زیادی مواجه می شود.به این حرکت بازار شکار استاپ یا Stop Hunt گفته می شود.حال ماجرا به همین قسمت ختم نمی شود. او ممکن است تصمیم بگیرد که به طور معمول استاپ هایش را چند پیپ افزایش بدهد که بار دیگر در دام این حرکت های بازار نیافتد. کمی از ستاپش فاصله می گیرد یا حتی ممکن است که پلن مدیریت سرمایه اش را فراموش کند. تمامی این کار ها در نهایت موجب می شود که او ضرر های بزرگتری را متحمل شود.
نتیجه گیری
ستاپ معاملاتی عاملی است که شفافیت را در بازاری که شفافیت در آن وجود ندارد به شما هدیه می دهد. با این عنصر شما می توانید در ترید های خود به سوددهی برسید اما باید به خاطر داشته باشید که این ستاپ معاملاتی باید منطبق با شخصیت شما باشد تا بتواند اثری که ذکر کردیم را برایتان به همراه داشته باشد.
توصیه ما به شما این است که به دنبال ستاپی بگردید که تطابق مناسبی با شما دارد نه اینکه بیشترین تطابق را با شما داشته باشد. فرق میان این دوگزاره ،اختلاف موفقیت و شکست است.کسانی که به دنبال بیشترین تطابق اند ،می گردند ومی گردند و می گردند تا از گشتن خسته شوند و در نهایت بازار را با ضرر ترک می کنند. زمانی که به یک ستاپ مناسب می رسند با خود می گویند که حتما ستاپی بهتر از این هم هست ،پس گردیدن خود را آغاز می کنند و ستاپ مناسب را دور می ریزند.
اهیمتی ندارد که بهترین ستاپ را داشته باشید ،چیزی که مهم است عملکرد شما با آن ستاپ معاملاتی می باشد. استاد با تجربه با حتی یک ترکه نیز بر بچه ای با بهترین شمشیر پیروز می شود.
دیدگاه شما